گر سخن زان قد رعنا گویم
بیش از آن است که زیبا گویم
با چنان قد چو کمر بربندی
جای آن است که بر جا گویم
تا تو در سینه درونی دل را
تیر در خانه جوزا گویم
دل من حامل غم کردی و من
زاده الله تعالی گویم
هر دو چشمم که در آب اند یکی
هر یکی دو یم دریا گویم
بی رقیب آی شبی تا پیشت
حال خود گویم و تنها گویم
سر نهم بر کف پایت، وانگاه
لیتنی کنت ترابا گویم
آن چنان سوخته ام از جورت
که بسوزد دلت او را گویم
حال خسرو نگر، ابرو مشکن
گر نگویم سخنی یا گویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.