از دو زلف تو شکن وام کنم
وز برای دل خود دام کنم
از پی آنکه به رویت نرسد
چشم بد را به سخن رام کنم
تا تو ننمایی رو، گیرم زلف
تا رخت چاشت کند، شام کنم
چشم از زلف سیاه تو کشم
گله از محنت ایام کنم
از تو صد جور و جفا می بینم
با که گویم، به که پیغام کنم؟
دل ندارم که نهم بر دگری
هم ز زلف تو مگر وام کنم
بوسه خواهیم، وگر تند شوی
خویشتن را عجمی نام کنم
نیست حلوای تو بهر خسرو
چه بدان لب طمع خام کنم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دو زلف تو شکن وام کنم
وز برای دل خود دام کنم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.