گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم

کی بود باز که چون بخت در آیی ز درم؟

گفتم احوال دل خویش بگویم به کسی

لیکن از بی خبری رفت به عالم خبرم

پیش از این یک نفسم بی تو نمی رفت بسر

بعد از این تا ز فراق تو چه آید به سرم

جان سپر ساخته ام ناوک هجران ترا

تا همه خلق بدانند که من جان سپرم

بی گل روی تو چون غنچه دلم تنگ آمد

بیم آن است که بر خویش گریبان بدرم

سرو گفتم که به بالای تو ماند روزی

زهره ام نیست کزین شرم به بالا نگرم

خون دل می طلبم باز و یقین می دانم

که من از دست تو گر دل ببرم، جان نبرم

ترک دنیا کنم، ار سوی خودم راه دهی

کو سر کوی تو تا من ز جهان در گذرم

تا خیال رخ خوب تو مرا در نظر است

می نماید همه ملک دو جهان در نظرم

به صبوری بتوان کرد مداوا، خسرو

بیم آن است که هر روز که آید بترم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
فرخی سیستانی

ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم

خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم

تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد

از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم

دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست

[...]

سوزنی سمرقندی

من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم

که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم

بزبان با سخن او سخن مه نبرم

بر لب او که همی گوید شهد و شکرم

تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم

[...]

اثیر اخسیکتی

می‌روم از غم عشق تو چنان بی‌خبرم

که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم

همچو روی تو همه کار من آراسته بود

وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم

تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم

همه بر شارع اقبال بود رهگذرم

مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد

کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم

چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای

[...]

نجم‌الدین رازی

عمری است که در راه تو پای است سرم

خاک قدمت بدیدگان میسپرم

زان روی کنون آینه روی توم

از دیده تو بروی تو مینگرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه