بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم
کی بود باز که چون بخت در آیی ز درم؟
گفتم احوال دل خویش بگویم به کسی
لیکن از بی خبری رفت به عالم خبرم
پیش از این یک نفسم بی تو نمی رفت بسر
بعد از این تا ز فراق تو چه آید به سرم
جان سپر ساخته ام ناوک هجران ترا
تا همه خلق بدانند که من جان سپرم
بی گل روی تو چون غنچه دلم تنگ آمد
بیم آن است که بر خویش گریبان بدرم
سرو گفتم که به بالای تو ماند روزی
زهره ام نیست کزین شرم به بالا نگرم
خون دل می طلبم باز و یقین می دانم
که من از دست تو گر دل ببرم، جان نبرم
ترک دنیا کنم، ار سوی خودم راه دهی
کو سر کوی تو تا من ز جهان در گذرم
تا خیال رخ خوب تو مرا در نظر است
می نماید همه ملک دو جهان در نظرم
به صبوری بتوان کرد مداوا، خسرو
بیم آن است که هر روز که آید بترم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و فراق معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که بختش به او پشت کرده و حالش به شدت دگرگون شده است. هرچند میخواهد حال دلش را با کسی در میان بگذارد، اما از بیخبری دیگران ناراحت است. شاعر به شدت به معشوق وابسته است و از نبود او رنج میبرد. او به ناامیدی از زندگی اشاره میکند و میگوید که جانش را در راه عشق فدا کرده است. همچنین، احساس میکند که بدون معشوقش همانند غنچهای بیگل و تنگدست است و از عذاب فراق به شدت رنج میبرد. شاعر در نهایت آرزو میکند که اگر راهی به سوی معشوقش وجود داشته باشد، دوست دارد از دنیا برود. تمام این احساسات نشاندهنده شیرینی و تلخی عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از کنارم رفتی، بخت و اقبال من نیز از من دور شد. حالا دیگر چه کسی میتواند بخت مرا دوباره به سراغم بیاورد؟
هوش مصنوعی: گفتم احوال و احساسات قلبیام را به کسی بگویم، ولی از آنجا که او در بیخبری بود، حرفم به گوشش نرسید و به دنیای دیگری رفت.
هوش مصنوعی: قبل از این، نبودن تو برایم سخت بود؛ اما از این به بعد نمیدانم چه بر سرم خواهد آمد، با جدایی تو.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای عشق تو کردهام تا همه بفهمند که چقدر به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: بدون presence تو، دلم مثل غنچه احساس تنگی میکند و نگرانم که اگر به فکر خودم بیفتم، ممکن است کنترلم را از دست بدهم و آسیبی به خودم بزنم.
هوش مصنوعی: فرشته زیبایی را دیدم که به قد تو فخر میکند، اما من به خاطر شرمم جرأت ندارم که به تو نگاه کنم.
هوش مصنوعی: من دوباره به عشق و دلی پردرد نیاز دارم و خوب میدانم که اگر هم از تو دل ببرم، نمیتوانی جان مرا بگیری.
هوش مصنوعی: اگر راهی به سوی خودت به من نشان دهی، دنیا را رها میکنم و از این جهان میگذرم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر زیبا و خیالانگیز تو در ذهنم هست، همه چیزهای این دو جهان در نظرم به خوبی و زیبایی نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: با صبوری میتوان درد را درمان کرد، اما خسرو نگران است که هر روز حالش بدتر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم
خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد
از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم
دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست
[...]
من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم
که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم
بزبان با سخن او سخن مه نبرم
بر لب او که همی گوید شهد و شکرم
تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم
[...]
میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم
که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
همچو روی تو همه کار من آراسته بود
وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد
[...]
ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد
کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم
چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای
[...]
عمری است که در راه تو پای است سرم
خاک قدمت بدیدگان میسپرم
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بروی تو مینگرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.