وقت آن است که ما رو به خرابات نهیم
چند بر زرق و ریا نام مناجات نهیم
گر فروشیم مصلا ز پی می، به ازآنک
رخت تزویر به بازار مکافات نهیم
مست گر، پای بلغزد، چو در آن ثابت است
دیده بر پاش به صد عذر و مراعات نهیم
دیده داریم و دل و جان و تن از عشق خراب
بر خرابی دو سه در وجه خرابات نهیم
عاشق صورت خوبیم که خلقی همه سر
بر در کعبه و ما بر قدم لات نهیم
شاه جان گشت چو بازیچه نفس کج باز
بینم اندر محل شه رخ و سر مات نهیم
دل خسرو که همه شیشه می می سنجد
سنگ قلب است که در پله طاعات نهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.