ای خوش آن شبها که من در دیده خوابی داشتم
گه چراغ روشن و گه ماهتابی داشتم
بارها یاد آورم، در خواب بیهوشی روم
آن که وقتی با خیال دوست خوابی داشتم
چند داغ بیدلی پیوسته بینم، پیش ازین
دل مرا بود، ار چه ویران و خرابی داشتم
روزگار آن دیده نتوانست دید و کرد خون
من که بر رویم ز چشم خویش آبی داشتم
محرمی دیدم، شبی از دیده بیرون ریختم
آن همه خونابهها کاندر کبابی داشتم
آن چه دولت بود کاندر یک شبی خنده زنان
گویی از فردوس اعظم فتح بابی داشتم
گفت نتوانم برت من آنچه شب بر من گذشت
کای بهشتی روی، دور از تو عذابی داشتم
زاریم بشنید یار و گفت «مینالی ز عشق»
خسروم، زان بر دهان گر چه جوابی داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به یاد شبهایی میافتد که در خوابهای خود به خیال معشوقش میپرداخت. او خاطراتی از درد و رنج در بیداری و خواب دارد، به ویژه در لحظاتی که او را میبیند یا احساس وصال به او را دارد. شاعر از غم جدایی و احساساتی چون شوق و حزن سخن میگوید و به عشقی که در دل دارد، اشاره میکند. او همچنین از یاری میگوید که در دلش مینالد و در نهایت، با اینکه بهشتی بودن عشق را حس میکند، دوران سخت جدایی را هم یادآور میشود.
هوش مصنوعی: شباهایی که در خواب به سر میبردم، برایم خوشایند بود، چون گاهی چراغی روشن داشتم و گاهی نور ماه را میدیدم.
هوش مصنوعی: بارها به خودم گفتهام که در خواب غفلت دست به خواب بروم، آن خواب را که وقتی با خیال دوستم داشتم.
هوش مصنوعی: من همواره داغها و غمهای بیدلی را میبینم؛ در گذشته هم دل من اینطور بود، هرچند که خراب و ویران بود.
هوش مصنوعی: زمانه به قدری بیرحم و سخت است که آن چشمی که میتوانست ببیند، دیگر نتوانست ببیند، و بنابراین اشک من را ریخت. من هم که همیشه امید به شادی داشتم، حالا تنها با چشم خودم میتوانم غم را ببینم.
هوش مصنوعی: شبی ملاقات کسی را داشتم که بسیار برایم عزیز بود. آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتم که اشک و غم از چشمانم سرازیر شد، گویی که درد و ناراحتیِ عمیق و سوزانی در دل داشتم.
هوش مصنوعی: در یک شب با شادی و خنده، احساس کردم که به بالاترین نعمتها و موفقیتهایی دست یافتهام.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم آنچه در شب بر من گذشته را به تو بگویم، زیرا ای زیبای بهشتی، دور از تو عذابی را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: یارم را دیدم که با حال غمگینی میگفت: «از عشق شکایت میکنم»، اما من به خاطر مقام پدریام، اگر چه جوابی داشتم، حرفی نزدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی تو امشب بس که احوال خرابی داشتم
از تهی آغوش خود پیچ و تابی داشتم
پیکرم می جست همچون نبض بیماران ز جا
تا سحر چون موج سیماب اضطرابی داشتم
آتشم افسرده روی و در چراغم نم نبود
[...]
دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم
هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم
اشک سیمینم به دامن بود بیسیمینتنی
چشم بیخوابی ز چشم نیمخوابی داشتم
سایهٔ اندوه بر جانم فرو افتاده بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.