بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی کنم
تو به جان چوگان زنی، گر من سراندازی کنم
پوستی دارم که در وی نقد هستی هم نماند
با خریداران غم چون کیسه پردازی کنم؟
با خیالت جان به یک تن، کی روا باشد که من
با فرشته دیو راخانه به انبازی کنم
شرم باد ار جان دشمن کشته را گویم غمت
پیش دشمن کی سزد کز دوست غمازی کنم؟
چند نالانم درین ویرانه دور از کوی تو
من نه آن مرغم که با بلبل هم آوازی کنم
آفتابم در پس دیوار هجران ماند و من
سایه را مانم که با دیوار همرازی کنم
چشم او ترکی ست مست و خنجر خونی به دست
وه که با این مست خونی چند جانبازی کنم؟
سرو گفتش «خط دهم از سبزه پیش بندگیش
گر ز آزادی برم با خود سرافرازی کنم »
هر کسی گوید که «گو حال خودش، خسرو، به شعر»
دل کجا دارم که دعوی سخن سازی کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به احساسات و درد دوری از معشوق و ناتوانی شاعر اشاره دارد. شاعر خود را ناکام در عشق میبیند و از ناتوانی در خدمت به معشوق سخن میگوید. او با بیان تشبیهات مختلف، از جمله اینکه جانش را قربانی خیال محبوب نکند و از غم دوستی نشکوه حریف دلسوزی کند، احساس عمیق خود را منتقل میکند. در نهایت، شاعر از حال و روز خود میگوید، در ویرانهای از عشق و دوری، و اینکه به هیچ وجه نمیتواند ادعای سخنوری کند چون دلش آنچنان آشفته است که جایی برای خلاصی ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس ناچاری و ناتوانی شخصی است که به عشق و علاقهاش مینگرد. او به این نتیجه میرسد که سرنوشتش به او اجازه نمیدهد تا به محبوبش نزدیک شود و اگر او تلاش کند، نمیتواند به خوبی در برابر عشق و زیبایی محبوبش بایستد. به نوعی، او خود را در مقابل توانایی و جذابیت محبوبش ضعیف میبیند.
هوش مصنوعی: من پوستی دارم که در آن هیچ چیز از هستی باقی نمانده است. با خریداران غم که در پی من هستند، چطور میتوانم خود را نشان دهم و غمهایم را برطرف کنم؟
هوش مصنوعی: با فکر تو، جانم در یک وجود خلاصه شده است. آیا درست است که من با دمی در آمیختم که فرشته و دیو را به بازی بگیرم؟
هوش مصنوعی: اگر جان دشمن به خطر بیفتد، شرم بر من باد اگر غم او را بگویم. آیا درست است که در برابر دشمن، غم و اندوه را ابراز کنم، در حالی که از دوست خود بدگویی کنم؟
هوش مصنوعی: در این ویرانه و دور از محل تو، من خیلی غمگین و نالان هستم. من آن پرندهای نیستم که بتوانم با بلبل همخوانی کنم.
هوش مصنوعی: من مانند سایهای هستم که در پشت دیوار جدایی ماندهام و خورشید عشق از من دور است.
هوش مصنوعی: چشم او مانند ترکی است که مست و سمی است و در دستش خنجری خونی دارد. ای کاش میدانستم با این مست خنجر برنده چه مقدار جانفشانی باید بکنم؟
هوش مصنوعی: سرو به او گفت: «من از دمنوش سبزهای مینوشم که اگر هنگامهای از آزادی برایم فراهم شود، سرهای بلندی را به همراه خود بلند میکنم.»
هوش مصنوعی: هر کسی بگوید که حال و روز خود را بگو، من خجالت میکشم که درباره هنر و توانایی خود صحبت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی دهد دستم که در پایت سراندازی کنم
تو زنی چوگان و من چون گوی سربازی کنم
نکته ای زان لب بگو تا برفشانم جان و دل
گوهری فرمای تا من کیسه پردازی کنم
گر گدا خوانی مرا بی شک به سلطانی رسم
[...]
ای دبیر حضرت ای میری که ذکر خیر تو
آشکارا نزد ترک و دیلم و تازی کنم
آن شنیدم کاین رهی دیری است کاندیدا شده
گر چنین باشد سزد شوخی و طنازی کنم
لفظ کاندیدا چو می باشد به معنی نامزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.