زان غمزه خونخوار جان افگار خوش می آیدم
ناخوش بود زخم نهان، زان یار خوش می آیدم
ای آنکه بر درد دلم تدبیر درمان می کنی
بگذار کاین دل همچنین افگار خوش می آیدم
شاهدپرستم خوانده ای، ای زاهد و منکر نیم
پنهان چه دارم پیش تو، این کار خوش می آیدم
تسبیح و زهد، ای پارسا، دانم که خوش باشد،ولی
گر راست می پرسی ز من زنار خوش می آیدم
افتادم اندر راه تو، تا خاک گردم زودتر
وان پای نازک، چون کنم، رفتار خوش می آیدم
گفتی «دو چشم و دو لبم، زینها کدام آید خوشت؟»
خوردند اگر چه خون من، هر چار خوش می آیدم
از گریه من خار رهت اندر سر کویت، کنون
از دیده رفتن سوی تو بر خار خوش می آیدم
بر باد رویت روی گل می بینم و خون می خورم
خلقی چنان داند مگر گلزار خوش می آیدم
خسرو، چه خواندی ذکر او، یک بار دیگر خوش بود
می گو که یاد آن صنم هر بار خوش می آیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.