به دست باد، کان سو جان فرستم
مرا بویی ست آخر آن فرستم
اگر خود تیر بر جانم گشایی
به استقبال تیرت جان فرستم
به کشتن خون بهایم آنقدر بس
که گویی بهر خون فرمان فرستم
همایی چون تو، وانگه استخوانم
بگو تا بر سگ دربان فرستم
اگر گوید، برنجد از طفیلی
سری در خدمت چوگان فرستم
نماند اندر تنم نقدی که بر شاه
خراجی زین ده ویران فرستم
ز تیزی نظر کش نه به شمشیر
که خسرو را به تو قربان فرستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.