ز هجران روز من شب گشت و کی بودی چنین روزم
شبی گر روز کردی با من آن ماه شب افروزم
گرفتار آمدم جایی و نهمانا رهم زیرا
شکست آن قلب کو بر خیل غم می کرد پیروزم
برآید زین هوس جانم که یک شب شمع تو باشم
تو خوش خوش باده می نوشی ومن چون شمع می سوزم
بلا و غم خریدار آمدند از سوی تو بر من
بحمدالله که در کوی تو بازار است امروزم
کسی از عمر خود روزی نخواهد کم، ولی بر من
رود گر بی غمت روزی، مبادا روزی آن روزم
کشم تا جان بود در تن، جفاهای سگ کویت
سگ کوی ترا باری و فاداری بیاموزم
نهان تا چند دارم درد خسرو را ز تو آخر
دلم برده ز کف وانگه لب بیهوده می دوزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم
که بوی دوست میآرد نسیم باد نوروزم
به عشقم سرزنش کردی ،ببین آن روی را امشب
که عذرم خود ترا گوید که: من روشنتر از روزم
مگو احوال درد من به پیش هر هوسبازی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.