گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا نمی یابم

وگر پیدا کنم جای ترا، تنها نمی یابم

به جان و دل ترا جویم، اگر ناگاه پیش آیی

ز شادی دست و پا گم می کنم خود را نمی یابم

تعالی الله، چه گلزاری ست حسن عالم افروزت

که گل در باغ خوبی چون رخت زیبا نمی یابم

ندارد هیچ پروایی به حال زار مسکینان

کسی را از بتان مثل تو بی پروا نمی یابم

به کویت عاشقان مستند، اما در ره عشقت

بسان خسرو دیوانه شیدا نمی یابم