دل ببردی به جنگجویی و بس
خو گرفتی به تندخویی و بس
بس کن این، چند ازین جفا کردن
یا به عالم تو خوب رویی و بس؟
مردم از غم، وصیتم این است
که ز دل خون من بجویی و بس
هجر تو نیک می کشم، دریاب
اندرین فن تو یار اویی و بس
پیش تو حال بی کسی مرا
کس نگوید مگر تو گویی و بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.