گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

کار دلم از دست شد، ای دلربا، فریادرس

تنها فراقم می کشد، آخر بیا، فریادرس

تا چند بر من دمبدم از هجر عاشق کش ستم

بهر منت گر نیست غم، بهر خدا فریادرس

ظلمی است شب تا صبحگه بر ما که نتوان گفت، وه

بگذشت چون از اوج مه فریاد ما، فریاد رس

تا کی رقیبت هر زمان در خون ما گوید سخن

یا هم به دست خود ز ما خونریز یا فریادرس

تا از تو دلبر مانده ام بی خواب و بی خور مانده ام

چون در غمت درمانده ام، درمانده را فریادرس

شد جام عیشم بی صفا جایم لگدکوب جفا

بگذشت چون عمر از وفا، ای بی وفا، فریادرس

آن هر دو چشم دلستان از عالمی بربود جان

یک جان خسرو را ازان هر دو بلا فریادرس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode