باد نوروز آمد و درهای بستان کرده باز
گل جهانی را به روی خویش خندان کرده باز
غنچه بهر صد درم گل را به زندان کرده بود
زر بداد آن گه صبا و قفل زندان کرده باز
در عرق شد غنچه از گرما و تنگ آمد ز خویش
باد خوش می آید، از گرما گریبان کرده باز
چرخ گردان بهر ما را ساخت از گل کوزه ها
ابر آن گه کوزه ها بر آب حیوان کرده باز
بالش سلطان گل در بارجای شاخ بین
کو ز بهر بار دادن چتر سلطان کرده باز
چند سوزی زلف سنبل، بینی، ای نرگس، ترا
آرزوی دیدن خواب پریشان کرده باز
یارب، این ابر است در صحن چمن گوهر افشان؟
یا شهنشاه جهان دست زر افشان کرده باز
تا ز خسرو دست گیری یافت در مدحش قلم
از سخن گفتن زبان بر در عمان کرده باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.