یا رب، این ماییم از آن جان و جهان افتاده دور
سایه وار از آفتابی ناگهان افتاده دور
چون کنم، یاران، که من بیمارم و مرکب ضعیف
جان به لب نزدیک و راهی در میان افتاده دور
بینوا چون بلبلم، بی برگ چون شاخ رزان
کز جمال گل بود، در مهر جان افتاده دور
آنچنان کانداخت چشم بد مرا دور از رخت
باد چشم بد ز رویت آنچنان افتاده دور
دوری از کوی تو سرگردان همه شب تا به روز
در فغان گویی سگی ام ز آستان افتاده دور
در خیال ابرویت تنها و بی کس، سالهاست
شسته در خاکم چو تیری از کمان افتاده دور
یاد کن از چون منی، ای دوست، گر با چون تویی
آنچنان نزدیک بود این دم چنان افتاده دور
گفته ای، تو کیستی؟ مانده درین کو این چنین
بیدلی سرگشته ای از خان و مان افتاده دور
دی خیالت گفت، خسرو، حال تنهاییت چیست؟
چیست همچون حال تنهایی ز جان افتاده دور؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا رب این ماییم از آن جان جهان افتاده دور
سایهوار از آفتابی ناگهان افتاده دور
ما چو اشکیم از فراقش مانده در خون جگر
برکناری وز میان مردمان افتاده دور
رحمتی ای همرهان، آخر که جای رحمت است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.