ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنار دار
آفتابی، روی ما در قبله دیدار دار
چون غم و اندوه خالت را فراوان پیشوا
در بلا و فتنه چشمت را هزاران کار دار
رشکم آید ز آنچه غمهایت، دگر یاران خورند
آن همه یک جا کن و پیش من غمخوار دار
ناوکی زن بر دلم کز زحمت خود وا رهم
خویش را بهر دلم یک دم درین پیکار دار
درد دل چون از تو یادم می دهد، مرهم مکن
بر دگر دلها در آویز و دلم افگار دار
من نه آن یارم که دارم پیش تو خود را عزیز
راضیم، خواهی عزیزم دار و خواهی خوار دار
از چو تو هندوی کافر کیش گل چهره ست دنگ
گل به هندستان بود چون برهمن زنار دار
رنگ می آرد کف پایت ز خون چشم من
یک دمی پا را بر این دو دیده خونبار دار
چند گویی نیست بیهوشی مشتاقان زمن
می توانی، خسرو بیچاره را هشیار دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد و غم ناشی از دوری از معشوق اشاره دارد. شاعر با زبان تمثیلی و تعبیرات زیبا، عشق و دلتنگی خود را ابراز میکند. او به معشوق خود میگوید که در میان مشکلات و فتنهها، امید و دلگرمیاش به اوست. شاعر از احساس حسرت به یاران معشوقش صحبت میکند و میخواهد تمام غمهای او را جمع کرده و به نزد خود بیاورد. همچنین به بیان درد و رنج ناشی از عشق میپردازد و ابراز میکند که نمیخواهد در دل معشوقش جایی داشته باشد. او به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و با تصویرسازیهای جذاب، احساسات و تألمات خود را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر از ناخوشی و بیخوابی ناشی از این عشق شکایت میکند و از معشوق میخواهد که او را هشیار کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی و نور تو باعث پرستش دیگران شده است، مانند کسی که در روز روشن قابل دیدن است، چهرهات را در مکان دیدار ما نگهدار تا همه بتوانند از زیباییات بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: وقتی غم و اندوه به تو روی میآورد، در مشکلات و سختیها باید بدانی که در این شرایط، کارهای زیادی برای انجام دادن داری.
هوش مصنوعی: غصههایی که داری، باعث حسادت من میشود، چون دوستانت همه آنها را میخورند. بهتر است همه آن غمها را یکجا جمع کنی و آنها را با من در میان بگذاری، تا شریک در غمت باشم.
هوش مصنوعی: دل را به خاطر عشقی که به تو دارم، رنج میبرم و از زحمت خودم دل بکنم، فقط کمی در این مبارزه با خودم بمان.
هوش مصنوعی: وقتی که از تو یاد میکنم، درد و غم در وجودم زنده میشود و حتی اگر بخواهم به دیگران کمک کنم یا دلم را آرام کنم، نمیتوانم این احساسات را فراموش کنم. بنابراین، ای کاش دیگران را درگیر ناراحتیهای من نکنم و خودم با این غم کنار بیایم.
هوش مصنوعی: من آن دوستی نیستم که به خاطر تو ارزش زیادی برای خود قائل باشم. هرگونه که بخواهی با من رفتار کن؛ اگر میخواهی برایم ارزش قائل شوی، خوب است، و اگر نه، باز هم مشکلی ندارم.
هوش مصنوعی: مثل اینکه هیچ کس به زیبایی تو نیست، تو مانند گل چهرهای زیبا داری. اگرچه در هند به خاطر باورها و آیینهای خود، از نظر مذهبی کافر به شمار میروی، زیبایی تو فراتر از این مسائل است و در واقع در زیبایی به دیگران برتری داری.
هوش مصنوعی: کف پای تو به رنگ خون چشمان من رنگین شده است. لحظهای پا را بر این دو چشم پر از خون بگذار.
هوش مصنوعی: هیچ فایدهای ندارد که مدام درباره بیحوصلگی و ناامیدی عاشقان بگویی. میتوانی به خسرو بیچاره کمک کنی که به حالت هوشیاری برگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که او معشوق دارد گو چو من عیار دار
خوش لب و شیرین زبان خوش عیش و خوش گفتار دار
یار معنی دار باید خاصه اندر دوستی
تا توانی دوستی با یار معنی دار دار
از عزیزی گر نخواهی تا به خواری اوفتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.