در سینه دارم کوه غم، داند اگر یار این قدر
شاید که نپسندد دلش بر جان من بار این قدر
بیچاره ای از دست شد، آخر چه کم گردد ز تو؟
گر بازگویی، ای باد صبا، در حضرت یار این قدر
گر بهر چون تو کعبه ای، عمری به دیده ره روم
هم سهل باشد جان من، این مزد را کار این قدر
از دیده زیر پای تو چندان فشانم لعل و در
روزی نگفتی کان فلان هست از تو بسیار این قدر
گر چه دلم خون شد ز تو، نی از تو می رنجد دلم
بوده ست ما را دیدنی از چشم خونبار این قدر
با آنکه زارم می کشی، دشوار می ناید ترا
آنکه ملامت می رسد از مات دشوار این قدر
در یوزه دارم خنده ای از نقلدان پر نمک
مرهم بکن بهر خدا بر جان افگار این قدر
ناله که خسرو می کند در آرزوی روی تو
کم نالد اندر فصل گل بلبل به گلزار این قدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عمق غم و درد خود میگوید و به معشوقش اشاره میکند که از محبت او آگاه نیست. او احساس میکند که عشقش به معشوق بیش از حد سنگین و طاقتفرساست و به باد صبا میخواهد پیامش را برساند. شاعر ادامه میدهد که حتی اگر به دورترین جاها برود، دلش میخواهد باز هم به یاد معشوقش باشد و از محبت او دلبرانه میگوید. او از درد و رنجی که از فراق محبوب میکشد سخن میگوید و در عین حال به زیباییها و خوشیهایی که عشق برایش به ارمغان میآورد اشاره میکند. در نهایت، شاعر از غم و اندوه خود به عنوان یک واقعیت زندگی سخن میگوید و بیان میدارد که آواز بلبل در باغ به یاد روی معشوقش است.
هوش مصنوعی: در قلبم غم بزرگی دارم، اگر معشوق بداند، آیا ممکن است که او این قدر ناراحت شود که این همه بار سنگین را بر دوش من نگذارد؟
هوش مصنوعی: بیچارهای که به خاطر تو از دست رفت، آیا چیزی از ارزش تو کاسته میشود؟ اگر دوباره بگویی، ای باد صبا، در حضور محبوب تا این اندازه؟
هوش مصنوعی: اگر تو به مانند کعبهای، من حتی عمری را هم برای زیارتت صرف کنم، برای من آسان خواهد بود. جانم، این پاداشی است برای کار و تلاش اینچنینی.
هوش مصنوعی: من آنقدر جواهر از چشمانم به زیر پای تو میریزم که در یک روز هم نگفتهای که فلانی این همه چیز از تو دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که قلبم به خاطر تو غمگین و پر از درد شده، اما دل من از تو رنجیده نیست. این درد و اندوه ما به خاطر دیدن تو و گریهای که بر چشمهایم نشسته است، به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هرچند که من در رنج و عذاب هستم و از درد میکشم، برای تو سخت است که به من انتقاد کنی و عیبجویی کنی، زیرا این وضعیت برای خودت نیز دشوار است.
هوش مصنوعی: من در دل خود خندهای دارم که مانند نمک بر زخمهای دل خورشید میزند. به خاطر خدا، بر جان خسته و شیدای من رحم کن.
هوش مصنوعی: خسرو در آرزوی دیدن روی تو نالهای سر میدهد، اما بلبل در فصل بهار و میان گلها حتی کمتر از این ناله میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.