مسلمانان، گرفتارم گرفتار
وزین جال دل افگارم گرفتار
نظر بر نیکوان چندان نهادم
که شد ناگه دل زارم گرفتار
چو خود کردم نظر در روی خوبان
بدین محنت سزاوارم گرفتار
کمند گیسو افگنده ست و کرده
یکی خونریز عیارم گرفتار
گسستن را ندارم طاقت ار چه
ز موی او به یک تارم گرفتار
شبم را حال کی داند که هرگز
به روز من نشد یارم گرفتار
برو از دیده خسرو که بادا
به آب چشم بیدارم گرفتار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.