نگارا، چشم رحمت سوی من دار
عنایت بر تن چون موی من دار
مده، ای پارسا، بیهوده بندم
دلی، گر می توانی،سوی من دار
دو تا شد بازویم زیر سر، آخر
دمی سر در خم بازوی من دار
جفا کم کن، ولی گر خواهدت دل
نمی گویم که شرم از روی من دار
هنوزم چند خواهی سوخت، ای چرخ؟
بکش یا دوست را پهلوی من دار
دلم کز دست هجران خود شد، ای اشک
ببر در پیش آن بدخوی من دار
مکن بیچاره خسرو را فراموش
زبان گه گه به گفت و گوی من دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق خود درخواست میکند که به او رحم کند و نظر لطفی به او داشته باشد. او از بیفایده بودن زهد و پارسایی در برابر عشق سخن میگوید و میخواهد که اگر معشوق دل در بردارد، کمی جفا را کاهش دهد. شاعر همچنین به تحمل درد و رنج هجران اشاره میکند و از معشوق میخواهد که او را فراموش نکند و به یادش باشد. در نهایت، او از وضعیت خود به عنوان "بیچاره خسرو" شکایت میکند و درخواست گفتوگو و نزدیکی بیشتری را مطرح میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، به من نگاه مهربانانهای داشته باش و لطف خود را بر من که به تو نیازمندم، نازل کن.
هوش مصنوعی: ای پارسا، بیخود دلم را نران، اگر میتوانی، توجهی به من کن.
هوش مصنوعی: دستهای من به دو قسمت تقسیم شده و زیر سرم قرار گرفتهاند، حالا لحظهای سرم را بر روی بازوی من بگذار.
هوش مصنوعی: کمتر به من بدی کن، اما اگر دوست داری، نمیگویم که از چهرهام شرمنده باشی.
هوش مصنوعی: چرخ زمان، هنوز چند نفر را خواهید آزرد؟ یا ای عشق، دوستی را کنار من قرار بده تا آرامش یابم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری و جدایی آزرده شده است، ای اشک، برو و پیغام من را به آن شخص بدخلق برسان.
هوش مصنوعی: خسرو، بیچاره را فراموش نکن و هر از چند گاهی با من در گفتگو باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.