گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سوار چابک من پیش چشم من مگذر

مرا بکشتی، ازین سو ز بهر من مگذر

ببین که چشم کسی چون بود، ز بهر خدا

بدین صفت که تویی پیش مرد و زن مگذر

بهانه می طلبند اهل دل که جان بدهند

بپوش روی، وگرنه در انجمن مگذر

سرم به خاک ره تست، پرشکسته مرو

نماز می کنم، آخر ز پیش من مگذر

به دیده و دل و جان بگذری که جان توام

رواست زان همه بگذر، ازین سخن مگذر

غبارهاست ز جعد تو در دلم بسیار

کشان به روی زمین جعد چون سمن مگذر

دلا، ز زلف گذر بر لبت اگر نتوان

ولیک تا بتوانی از آن دهن مگذر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode