کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد؟
کدام کس که ترا دید و بی قرار نشد؟
حرام باد زخاک تو بر در هر چشم
که هیچ بهره این چشم خاکسار نشد
بسوخت ناله من سنگ را، عجب سنگ است
دلت که سوخته زین ناله های زار نشد
نظاره می کنم از دور، می خورم جگری
که جز به دامنم این نقل خوشگوار نشد
جهان پر از گل و سرو روانم از من دور
حساب من به جهان گوییا بهار نشد
خوشا کرشمه آن یار، دوش زاری من
به دیده برشکن داد و شرمسار نشد
متاع وصل نه اندر قیاس همت ماست
که مرغ سدره غلیواژ را شکار نشد
به عشق دوزخی خام سوز شد خسرو
ازان که سوخت درین کار پخته کار نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حسرت و اندوه ناشی از عشق میپردازد. او از درد و بیقراری ناشی از جدایی میگوید و lament میکند که هیچ کس از زیبایی محبوبش بیاثر نمانده است. همچنین بیان میکند که چشمانش هیچ بهرهای از دیدن زیباییها نبرده و نالههایش تأثیری بر سنگها ندارد. شاعر به دوریهایش از جهان گل و سرو اشاره میکند و میگوید که در زندگی، لحظههای خوش از دست رفتهاند. با یادآوری معشوق و ویژگیهایش، از عواطف عمیقش صحبت میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و وصال در گزارههای او نمیگنجد و نشان میدهد که عشق میتواند انسان را به دوزخ بکشاند.
هوش مصنوعی: کدام دل است که با دیدن غم تو ناراحت نشود؟ کدام کسی را میتوان پیدا کرد که تو را ببیند و بیتاب نگردد؟
هوش مصنوعی: زخاک تو (یعنی از خاک تو)، بر هر چشمی که هیچ بهرهای از این چشم خاکی نداشته باشد، حرام است. به عبارتی دیگر، اگر چشمی از زیباییهای تو چیزی نبیند و بهرهمند نشود، آن چشم مستحق دیدن تو نیست و وجودش بیفایده است.
هوش مصنوعی: ناله و فریاد من چنان آتش به جان سنگ انداخته که باعث تعجب است دلت چه سنگی است که از این نالههای دردناک متاثر نشده و نسوخته است.
هوش مصنوعی: من از دور تماشا میکنم و با دلتنگی جگر سوختهام را میخورم، چون هیچ شادی و لذتی جز در دامن خودم نصیبم نشد.
هوش مصنوعی: دنیا پر از گل و درختان زیباست، اما من از این زیباییها دور هستم و حال و روزم خوب نیست. انگار که بهار در زندگی من نیامده است.
هوش مصنوعی: چه زیباست آن زیبایی یار که دیشب با گریه من برخورد کرد و بدون شرمندگی به آن واکنش نشان داد.
هوش مصنوعی: ما از نظر ارزش و مقام به چیزی نمیتوانیم مقایسه شویم، زیرا چیزی که به آن دست یافتهایم، غیرقابل دسترس برای دیگران است و مانند مرغی که به قله درخت سدر نشسته، هرگز به شکار نیامده است.
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر عشق آتشین و عاطفیاش دچار عذاب و رنج شد، زیرا در این ماجرا، تجربهی کافی نداشت و نتوانست به خوبی از عواطفش استفاده کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عهد چشم تو یک دل امیدوار نشد
برو که عهد تو برگردد اینکه کار نشد
به روزگار تو یک روز خوش به کس نگرفت
خوشت مباد که این روز روزگار نشد
نریخت باده به دور تو در گلوی کسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.