ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنید
وانگه نظاره در رخ آن دلستان کنید
سویش همی کنید به بازی نظر، خطاست
مانا بران شوید که بازی به جان کنید
از سرمه روسیه چه شوید، ای دو چشم من
از خاک پاش دامن همت گران کنید
یاران کشید برسر من خنجر ستم
وز بهر گشت شهر سرم بر سنان کنید
در من زنید آتش و خاکستر مرا
بر سیل چشم خویش به سویش روان کنید
من ارچه خاک بوس درش می کنم هوس
ای خلق، خاک خواریم اندر دهان کنید
تا کشتی مراد من اندر عدم شود
بر وی ز پرده دل من بادبان کنید
خسرو ز درد دل چو حبش شد برای دوست
پیشانیش به داغ غلامی نشان کنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهل دل میگوید که برای رسیدن به عشق حقیقی، باید از وابستگی به جان رهایی یابند و به تماشای زیباییهای محبوب بنشینند. او با اشاره به مشکلات و سختیهایی که بر سرش آمده، دعوت میکند که به او کمک کنند تا از آتش عشق رهایی یابد و در عین حال به عشق و خواستههایش ادامه دهد. شاعر به قربانی شدن به خاطر محبت و نشان دادن وفاداری تأکید میکند و از یارانش میخواهد که او را در این مسیر یاری کنند. او به وجدانی عمیقتر و صداقت در عشق اشاره دارد و در نهایت با اشتیاق به عشق و فداکاری در این راستا ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که به باطن دل وابستهاید، ابتدا باید از خود و جان خود بگذرید و سپس به تماشای ظاهر زیبای آن محبوب دلبر بپردازید.
هوش مصنوعی: به او نگاه میکنید و در دل بازی میسازید، اما این کار اشتباهی است که ممکن است به شما آسیب برساند.
هوش مصنوعی: ای چشمهای من، از گرانبهایی خاک دامن همت خود را بلند کنید و به جای اندیشیدن به زیباییهای ظاهری، به ارزشهای واقعی و درونساز جستجو کنید.
هوش مصنوعی: دوستان بر سر من خنجر ستم کشیدند و برای اینکه در شهر بگردید، سرم را بر نیزه کنید.
هوش مصنوعی: در درون من شعله بزنید و خاکسترم را با آب چشمان خود به سمت او روانه کنید.
هوش مصنوعی: من هرچند که به دروازهات احترام میگذارم و خاک آن را میبوسم، اما شما، ای مردم، کینه و حسد مرا در دل خود نگه دارید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آرزوهای من به خاطر عدم و نیستی از بین برود، دل من را مانند بادبان بر روی آن کشتی قرار دهید.
هوش مصنوعی: خسرو از شدت درد دل مانند یک عشق به سوی دوست رفت و پیشانیاش را به نشانهٔ داغ غلامی علامتگذاری کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است عاشقان همه قریان ز جان کنید
دریای خون ز روی زمین بر روان کنید
یاران، چو صبح، قیمت وحشتگران کنید
دامان چیده را به تصنع دکان کنید
جهد دگر به قوت ترک طلب کجاست
کاری کز آرزو نگشاید همان کنید
معراج سعی مرد همین استقامت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.