آن مست ناز جان جهان که می رود
وان گل به دست سرو روان که می رود
بنگر که با دلی که کشانی همی برد
تا بهر خاطر نگران که می رود
زین سوی منگرید که کشته از آن کیست؟
زان سو نگه کنید که جان که می رود
جانا، دلم مبین که چو چاوش در فغانست
این بین که در رکاب و عنان که می رود
دی جان همی سپردم و او بود بر سرم
امروز یاد تاج سران که می رود
از خواب جسته ای که مرا بوسه زد کسی
باری نه جایز است گمان که می رود
دور از دهان من لب تست آنک شکر است
بنگر که این شکر به دهان که می رود
گفتی که بنده شو، بکنم من هزار شکر
دانم که این سخن به زبان که می رود
گفتی که من جفا نکنم، گر نمی کنی
هر روز پیش شاه فغان که می رود
خسرو که می کشد ز تو دامن، به حیرتم
کز بهر زیستن به امان که می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احوالات عاشقانه و دلتنگی شاعر پرداخته است. شاعر از عشق و جدایی سخن میگوید و به زیبایییی که از دست میرود اشاره میکند. او از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و خطراتی که در جدایی احساس میکند، میگوید. همچنین به تردیدها و دغدغههایش دربارهی عشق و وفاداری اشاره کرده و نشان میدهد که با وجود همهی این دردها، عشق همچنان برایش ارزشمند است. در نهایت، شاعر به تفکر دربارهی زندگی و مسائلی که در برابر عشق قرار دارد، میپردازد.
هوش مصنوعی: آن شخص شگفتانگیز و زیبا که دل را میرباید، در حال رفتن است و همچنین آن گل خوشبو که در دستان سروی افراشته قرار دارد نیز در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: به این موضوع توجه کن که با دلی که تو را به سمت خود میکشاند، به خاطر نگرانیهایی که در ذهن داری، به کجا میروی.
هوش مصنوعی: به این نکته توجه نکنید که به چه کسی آسیب رسیده است، بلکه به آن سمتی نگاه کنید که جان کجا در حال خروج است.
هوش مصنوعی: عزیزم، قلبم را نگذار که مانند یک ناقوس به صدا درآید، ببین که در کنار و بازمش چگونه حرکت میکند و به کجا میرود.
هوش مصنوعی: امروز من جان خود را به او سپردم و او در فکر من بود. یاد تاج پادشاهان در ذهنم است که در حال رفتن است.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شده ای که کسی تو را بوسیده است و این نشان می دهد که نباید به سادگی فکر کنی که او می رود.
هوش مصنوعی: دور از دهان من، لب تو مایه شیرینی است. به این بیندیش که این شیرینی به دهان چه کسی میرسد.
هوش مصنوعی: گفتی اگر بندهات شوم، هزاران بار سپاسگزارم، چون میدانم که چنین حرفی بر زبان کسی میآید.
هوش مصنوعی: تو گفتی که من بدی نکنم، اما هر روز دلتنگی میکنی و ناله از عشق میزنی که چرا و چه بر سر ما میآید.
هوش مصنوعی: خسرو که از تو فاصله میگیرد، مرا در شگفتی فرو میبرد که به خاطر زنده ماندن، چه کسی است که به کمک میآید و نجات میدهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.