آن مست ناز جان جهان که می رود
وان گل به دست سرو روان که می رود
بنگر که با دلی که کشانی همی برد
تا بهر خاطر نگران که می رود
زین سوی منگرید که کشته از آن کیست؟
زان سو نگه کنید که جان که می رود
جانا، دلم مبین که چو چاوش در فغانست
این بین که در رکاب و عنان که می رود
دی جان همی سپردم و او بود بر سرم
امروز یاد تاج سران که می رود
از خواب جسته ای که مرا بوسه زد کسی
باری نه جایز است گمان که می رود
دور از دهان من لب تست آنک شکر است
بنگر که این شکر به دهان که می رود
گفتی که بنده شو، بکنم من هزار شکر
دانم که این سخن به زبان که می رود
گفتی که من جفا نکنم، گر نمی کنی
هر روز پیش شاه فغان که می رود
خسرو که می کشد ز تو دامن، به حیرتم
کز بهر زیستن به امان که می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.