گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

عشاق دل غمزده را شاد نخواهند

خوبان تن ویران شده آباد نخواهند

آنان که به سر رشته زلفی برسیدند

گردن ز چنان سلسله آزاد نخواهند

قومی که حق صحبت مجبوب شناسند

در جور بمیرند و ز کس داد نخواهند

گویند «چرا سوی گل و مل نگرانی »؟

این بی غمی است از من ناشاد نخواهند

در دام تو مردیم، و به روی تو نگفتیم

کازادی گنجشک ز صیاد نخواهند

از باد همین بوی تو آید که برد جان

آن گل که چو رویت بود از باد نخواهند

خسرو، ز دل خویش مجو حرف سلامت

کاین قصه شیرینست ز فرهاد نخواهند

 
sunny dark_mode