کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۹ حسام کچل را یکی پیر راه کلاهی به بخشید و گفت آه آه فتاد از سر سیز ما این کلاه بجایی که هرگز نروید براه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، پیرمردی به حسام کچل کلاهی میدهد و با حسرت میگوید که این کلاه از سر ما افتاد و به جایی رفت که هرگز بازنمیگردد. این شعر به نوعی به مفهوم از دست رفتن چیزهای ارزشمند اشاره دارد.
هوش مصنوعی: یک پیرمرد کلاهی به حسام کچل داد و با حسرت نالهای سر داد.
هوش مصنوعی: کلاه ما از سر سیز افتاد به جایی که هیچ وقت به آنجا نرویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
نشستند بر گاه ، ماه شاه
چه نیکو بود گاه را شاه و ماه
بنی شیبه بد نام آن جایگاه
سپاهی درو صفدر و کینه خواه
مه از هر فرشته بُدش پایگاه
بر از قاب قوسین به یزدانش راه
ز کالیدن یک تن از رزمگاه
شکست اندر آید به پشت سپاه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.