یکی شعر سلمان زمن بنده خواست
که در دفترم زآن سخن هیچ نیست
بدو گفتم آن گفته های چو آب
کز آن سان دری در عدن هیچ نیست
من از بهر تو مینوشتم و لیک
سخنهای او پیش من هیچ نیست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
یکی شعر سلمان زمن بنده خواست
که در دفترم زآن سخن هیچ نیست
بدو گفتم آن گفته های چو آب
کز آن سان دری در عدن هیچ نیست
من از بهر تو مینوشتم و لیک
سخنهای او پیش من هیچ نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.