ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کنی
سر دهی بر باد چون بسیار بازی می کنی
از هوا گر بر زمین افتی چو زلف او رواست
بر رسنها چون شبان تار بازی می کنی
با لب او عشق میبازی دلا خونت حلال
چون به جان خویش دیگر بار بازی می کنی
مرهم ریشت دهم گفتی ندانم میدهی
با زه شوخی با من انگار بازی می کنی
در دبیرستان بدین شوخی و طفلی لوح مهر
چون بیاموزی که در تکرار بازی می کنی
در گلستان آی وعکس زلف و رخ بنگر در آب
گر شب مهتاب در گلزار بازی می کنی
برگ ریزان بهار زندگی آمد کمال
چند با خویان گلرخسار بازی می کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.