شمارهٔ ۹۳۷
چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده
گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده
ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز
هزار نیش به دل بیش دارم از دیده
قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق
که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده
در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم
به باد رفت همه کار و بارم از دیده
در آرزوی خیالت سرشک من همه شب
چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده
بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد
به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده
ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال
بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...