گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

ای که از زلف توخون در جگر مشک ختاست

روی زیبای تو آنینه الطاف خداست

ماه را روشنی از روی تو میباید جست

سرو را راستی از قد تر می باید خواست

مهر رخسار تو سوزیست که درجان من است

خط سبز تو غباریست که در خاطر ماست

گر تو ای سرو خرامان ننشینی از پای

ای بسا فتنه که از قد تو بر خواهد خواست

همچو لاله دل من سوخته خون جگرست

که چرا سنبل گیسوی تو در دست صباست

همچو صبع از اثر مهر رخت جان بدهد

هر که را در ره عشق تو دم از صدق وصفاست

آنچنان زار و نزارست ز سوز تو کمال

که چو ماه نو از ابروی تو انگشت نماست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode