خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان
بار به بند و شو توهم در پی کاروان روان
نصر آمل چه میکنی روضه دلگشا بین
کلیة قر خوشتر از شاه نشین خسروان
ریخت بهار زندگی برگ خود و تو بیخیر
بر سر گل چو نرگسی مست شراب ارغوان
نفسی که کوه برکند مرد خدا بیفکند
پنجه شیر بشکند زور هزار پهلوان
روزه گرفته پارسا ورد چه خواند و دعا
گرسنه سه روزه را بر سر خوان بگره بخوان
پیر حریص باشد و هست ز حرص پیریست
اینکه به جنت آئی و باز شوی ز سر جوان
چیست کمال جنت عدن که نگذره از آن
از همه میتوان گذشت از در او نمیتوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.