تا دست به زلف یار بردیم
صبر از دل بی قرار بردیم
سیم و زر و جان و سر بر آن در
هر چار به اختیار بردیم
جانها کردیم در سر تیغ
سر نیز به پای دار بردیم
بردیم به خاک مهر آن روی
شمعی به سوی مزار بردیم
سر در پی آهوان مشکین
چون را سوی لاله زار بردیم
کردیم رقیب را کشانه
سگ را بستم شکار بردیم
گر شد ز کمال سرگران یار
درد سر ازین دیار بردیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و شوق به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که برای رسیدن به یار، تمام هستی خود را فدای او کرده و همه چیز را به خطر انداخته است. او در پی عشق، جان و مال خود را در راه او میدهد و حتی جان خود را هم در خطر میبیند. شاعر از زیباییهای معشوق و محیط عشق صحبت کرده و به صحنههای مختلفی اشاره میکند که در آنها تلاش کرده برای رسیدن به عشق و درک زیباییها. در نهایت، او از درد و رنجهای ناشی از این عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که به زلف محبوب دست زدیم، تمام صبر و شکیباییمان را از دست دادیم.
هوش مصنوعی: ما در هر حالتی، چه در خوشی و چه در سختی، همه چیزهای با ارزش خود را برای آن هدف ارزشمند فدای کردیم.
هوش مصنوعی: ما جانهایمان را در معرض خطرات بزرگ قرار دادیم و حتی به پای چوبهدار رفتیم.
هوش مصنوعی: ما به سوی مزار، با عطر و نور چهره محبوب، گام به گام پیش میرویم.
هوش مصنوعی: در جستجوی آهوان زیبا، ما را به سوی دشتهای پر از لاله حرکت داد.
هوش مصنوعی: ما رقیب را به زمین زده و سگ را به دنبال شکار فرستادیم و موفق شدیم شکار را بگیریم.
هوش مصنوعی: اگر یار از کمال خود سرگشته و حیران شود، ما هم درد و رنج این دیار را به همراه او خواهیم برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.