با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز
محنت زده را به بلا جنگ مینداز
در دست صبا سلسله زلف میفکن
شوریده دلان را به صبا جنگ مینداز
شب بر در تو بوده ام این راز نهان دار
آن حاسة سگ را به گدا جنگ مینداز
گفتی بر باران بردمه کشتن یاری
نا آمده در مجلس ما جنگ مینداز
یک ناوک دیگر بزن و راست رسانتر
با جان دل مجروع مرا جنگ مینداز
در دست کمال آن سر زلف افکن وشو صلح
خود را بمن بیسر و پا جنگ مینداز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.