هزار سرو که در حد اعتدال برآید
به قامتت نرسد گر هزار سال برآید
شی میان گلستان ز چهره پرده برافکن
که به فرو روده و گل به انفعال برآید
از سر حسن نو الآ به نقطه نبرد پی
خط عذاره تو چندان که گرد خال بر آید
اگر چه صبح برویت ز آفتاب زند دم
کجا ستاره به خورشید بیژوال برآید
علی الصیاح تفال بروی خوب تو کردم
که تا از آن ورق گل مرا چه فال برآید
برآمد اول خط زلف سرکش تو بفالم
بشارتست به دولت چوه حرف دال بر آید
تنم به فکر میان تو شد بشکل (هلالی)
تصوری نه هنوزش کزان خیال براید
به حسرت لب لعل تو قطره های سرشکم
بهر زمین که چکد چشمه زلال براید
کمال عرض تمنا به ماء عارض او کن
که گر برآید امیدی از آن جمال برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی که ماه من از مطلع جمال برآید
مه تمام ببینی که با کمال برآید
نهال سرو بلندت به روضه گر بخرامد
درخت سدره و طوبی ز اعتدال برآید
نقاب سنبل مشکین ز برگ لاله برافکن
[...]
هر آفتاب که از مطلع جمال برآید
چو ماه روی تو بیند به انفعال برآید
نهال مهر تو کشتم به سینه لیک چه حاصل
اگر نه میوه مقصود ازین نهال برآید
دمیده گرد دهان تو چیست آن خط مشکین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.