دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود
تا روز دو دست من و آن زلف دوتا بود
مجلس خوش و دل جمع و مرتب همه اسباب
ازعیش به یاد تو چگویم که چها بود ت
در کلبه ما محنت هر روزه شب دوش
شریف نفرمود ندانم که کجا بود
من در عجب آن لحظه ز تشریف خیالت
کان پایه نه در خورد من بی سرو پا بود
گر یکدمه وصل تو خریدیم بعد جان
آن هم سر یک موی ترا نیم بها بود
اندیشه خون ریختنم دوش به آن چشم
بر عزم جفا کردی و آن عین وفا بود
گر داشت کمال از نو نهان سوز تو چون شمع
بر سوز نهائیش رخ زرد گوا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.