مرد عشق تو به غم همدرد است
دردمند تو بلا پرورد است
هر که از درد و رنگی دارد
اشک او سرخ و رخ او زرد است
بیخیر میفتد آتش خواب است
درد و غم می خورد اینش خورد است
دردمندان به دو رخ پاک کنند
کف پا کز ره ن گرد است
هست با درد تو هر فردی را
عالمی کز همه عالم فرداست
عشق، بیدرد سری گرم نکرد
شمع تا سوز ندارد سرد است
چون براند سخن از درد کمال
هر که مردست بگوید مرداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم عاشقانه پرداخته و نشان میدهد که عشق به دور از غم و درد ممکن نیست. شاعر میگوید که هر عاشقی که دردی را حس کند، نشانههایی از آن در چهرهاش نمایان خواهد شد. عشق واقعی با درد و رنج همراه است و کسانی که از درد دورند، نمیتوانند عمق عشق را درک کنند. به نوعی عشق را به شمعی تشبیه میکند که تا نسوزد، روشنایی ندارد. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که هر کسی که مهربان و با احساس باشد، با درد عاشقانه آشناست و این درد جزئی از عشق است.
هوش مصنوعی: مردی که عاشق توست، در غم و اندوه تو شریک است و درد و رنج تو را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از درد و رنجی رنج میبرد، اشکهایش سرخ و چهرهاش زرد میشود.
هوش مصنوعی: آتش بیفایده میشود، چون خواب و آرامش با درد و غم درگیری دارد.
هوش مصنوعی: کسانی که در رنج و درد به سر میبرند، با نرمی و محبت به دیگری کمک میکنند تا او نیز از سختیهای راه رهایی یابد.
هوش مصنوعی: هر انسانی به خاطر درد تو یک جهانی دارد که از تمام جهان جداست.
هوش مصنوعی: عشق، به کسی که آتش عشقش را تجربه نکرده، آرامش نمیدهد، چرا که بدون احساس، مانند شمعی است که بیحرارت و سرد میماند.
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت از درد کامل و کمال میشود، هر کسی که در راه حقیقت و فضیلت قدم برداشته، واقعاً مردانه رفتار میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.