دل من به داغ جفا سوختی
مرا مانده دل را چرا سوختی
کرا سوخت عشقت که آنم نسوخت
مرا سوختی هر کرا سوختی
بسی سوخت در وعده سوختن
مرا انتظار تو تا سوختی
فتادی چو آتش به مأوای دل
در آن خانه آیا چها سوختی
دل و جان بهم در تو پیوسته اند
چرا هر یکی را جدا سوختی
کمال از دل رفت بونی نیافت
خدا داند او را کجا سوختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج ناشی از جدایی و عدم وفاداری معشوق سخن میگوید. او احساس میکند که دلش به خاطر جفا و بیوفایی معشوق سوخته است. شاعر میپرسد چرا معشوق اینگونه دل او را آتش زد و چگونه عشق او باعث سوختن دیگران نیز شده است. او به انتظار معشوق نشسته و این انتظار نیز او را میسوزاند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که عشق واقعی و کمال از دل دور شده و خدا میداند این سردی و سوختن کجا به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم و درد ناشی از ظلم و بیوفایی تو به شدت آسیب دیده است، اما نمیدانم چرا تو بر دل خودت هم این درد را تحمیل کردی و آن را سوزاندی.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو دچار آتش شده، من را نسوزاندی. تو هر کس را که سوزاندی، من را نسوزاندی.
هوش مصنوعی: مدتها در انتظار تو سوختم، تا اینکه خودت هم سوختی.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند آتش در دل من جا گرفتی، آیا از آنجا چه چیزهایی را سوزاندی؟
هوش مصنوعی: دل و جان من به هم پیوستهاند، پس چرا هر یک را به طور جداگانه سوزاندی؟
هوش مصنوعی: کمال از سر خارج شد و چیزی به دست نیامد، خدا میداند که او را کجا سوزاندی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عشقت من خسته را سوختی
خسی را به برق بلا سوختی
ز شوق لب و خالهایت به رو
به جان حزین داغها سوختی
دلم را چو آواره کردی به ظلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.