آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند
خود را به تو هر نوع که بودند نمودند
اهل نظر از آینهٔ وحدت از آن پیش
حیران تو بودند که موجود نبودند
تا چشم دل از غیر تماشای تو عشّاق
بستند، نقاب از رخِ مقصود گشودند
شک نیست که سودازدگان تا به ارادت
سودند سری بر قدمت در سر سودند
تا دل بربایند نمودند رخ خوب
خوبان به طریقی که نمودند ربودند
راهی به عدم جوی خیالی ز دهانش
بر رغم کسانی که گرفتار وجودند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف حال افرادی میپردازد که با خودسازی و تصفیه دل، از زنگارها و کدورتها رها شدهاند و در مقابل تو، معشوق یا حقیقت مطلق، خود را نشان میدهند. اهل نظر و دانایان در حیرت از وجود تو بودند چرا که آنان نمیتوانستند موجودی برتر را درک کنند. عاشقان، با بستن چشم دلشان به غیر از تو، پردههایی از چهره زیبای معشوق کنار میزنند. شاعر تأکید میکند که درست است که عاشقها در پی ارادت به تو هستند و به این خاطر به تو میرسند. همچنین، خوبان نیز به شیوهای خاص، دلها را ربودهاند. در نهایت، او به وجود افرادی میپردازد که در جستجوی عدم و خیالی هستند، بر خلاف کسانی که درگیر و گرفتار وجود هستند.
هوش مصنوعی: کسانی که زنگارهای دلشان را از بین بردهاند، به هر شکلی که هستند، خود را به تو نشان میدهند.
هوش مصنوعی: افراد عاقل و عارف در گذشته از آینهٔ یکتایی تو شگفتزده بودند، زیرا وجودی نداشتند.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر تماشای تو، چشم دلشان را از تماشای دیگران بستند و پرده از روی چهرهی محبوب برداشتند.
هوش مصنوعی: بدون شک، افرادی که دلبستهاند، برای عشق و ارادت به تو، سر خود را بر پای تو تسلیم کردهاند و همواره در خدمت تو هستند.
هوش مصنوعی: دل را به طرز زیبایی ربودند که زیبایی چهرههای خوب موجب آن شد.
هوش مصنوعی: به دنبال راهی برای ناپدید شدن هستی، با خیالپردازی از زبان او، برغم افرادی که در دام وجود گرفتارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پرسید مرا دوست که آن قوم که بودند
کز خلق جهان گوی حقیقت بربودند
گفتم: چه نشان پرسی زان قوم که ایشان
خود را بخود از روی نمودن ننمودند
بر حاشیه دعوی هرگز نگذشتند
[...]
روزی که هوسها در اقبال گشودند
آخر همه رفتند به جایی که نبودند
زین باغ گذشتند حریفان به ندامت
هر رنگ که گردید کفی بود که سودند
افسوس که این قافلهها بعد فنا هم
[...]
خود سنگدلی بین که به خونریز گشودند
صد دست و نسودند
بعد از تو ز حق تو رعایت ننمودند
مردان مرا طعمه شمشیر نمودند
اموال مرا دست به تاراج گشودند
معجر ز سر زینب و کلثوم ربودند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.