خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

آنها که ز آیینهٔ دل زنگ زدودند

خود را به تو هر نوع که بودند نمودند

اهل نظر از آینهٔ وحدت از آن پیش

حیران تو بودند که موجود نبودند

تا چشم دل از غیر تماشای تو عشّاق

بستند، نقاب از رخِ مقصود گشودند

شک نیست که سودازدگان تا به ارادت

سودند سری بر قدمت در سر سودند

تا دل بربایند نمودند رخ خوب

خوبان به طریقی که نمودند ربودند

راهی به عدم جوی خیالی ز دهانش

بر رغم کسانی که گرفتار وجودند