گنجور

 
خیالی بخارایی

باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد

چشم بگشادی و مفتاح جفا خواهد شد

هیچ کس نیست کز آن طرّه گشاید شکنی

این گشاد از قدم باد صبا خواهد شد

حالیا شیفته حالیم به سودای خطت

بعد از این حال که داند که چه ها خواهد شد

آب چشمی که محبّان همه این خاک شدند

ز آن که تا چشم زنی نوبت ما خواهد شد

دوش می گفت خیالی که کجا شد دل من

دهنت گفت همین جاست کجا خواهد شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode