گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
رباعی ۴۱ به خوانش سهیل قاسمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خیام

یک قطرهٔ آب بود با دریا شد

یک ذرهٔ خاک با زمین یکتا شد

آمدشدن تو اندر این عالم چیست

آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

عطار

چون جلوهٔ گل ز گلستان پیدا شد

بلبل به سخن درآمد و شیدا شد

در جام بلور کن می لعل که باغ

از مروارید ابر چون مینا شد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

در دهر هر آنک تخم خدمت پاشد

رخسار دلش به خار غم نخراشد

مخدوم از آن شدی که خادم بودی

مخدوم بود کسی که خادم باشد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مولانا

عشقی آمد که عشقها سودا شد

سوزیدم و خاکستر من هم لا شد

باز از هوس سوز خاکستر من

واگشت و هزار بار صورتها شد

خواجوی کرمانی

شب هندوی آن طره مه فرسا شد

لؤلؤ لب یاقوت ترا لالا شد

تا خط تو شد زطرف خورشید پدید

بس فتنه که در دور قمر پیدا شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه