کسانی که در سخن سفتهاند
چنین با من از هر دری گفتهاند
که چون تاج جمشید زرینه جام
نهادند بر طاق فیروزه فام
سبک سام بر پیلپیکر نشست
سپه را بفرمود تا برنشست
درفش از درخشنده مه برفراخت
فرس بر سر چرخ گردنده تاخت
برون شد پریدخت از بارگاه
چو خورشید تابان ز ابر سیاه
رخ افروخته قامت افراخته
جگر سوخته با جگر ساخته
شکر تشنه چشمه نوش او
قمر بنده حلقه در گوش او
چو مهرش نشاندند در مهد زر
به مه مهد را برکشیدند سر
چو زلفش نشاندند رخ سوی چین
چو چشمش گشادند بر مه کمین
به پرواز بر کرده مهدش ز جا
هوا در سرو چتر در سر به پای
دهل زن به جولان درآورده کوس
علم قبه ماه را داده بوس
سپاهی چو مور و ملخ در شتاب
سبک شد عنان و گران شد کار
علم بر در چین برافراختند
چو آهوی مشکین به چین تاختند
همه سرفرازان پذیره شدند
در ایشان رسیدند و خیره شدند
برون آمد از شهر فغفورشاه
خروش تبیره رسانده به ماه
به هر برج منزل گرفته مهی
به هر منزلی سر نهاده شهی
به دیبای چینی بیاراسته
به هر گنج گنجی بد از خواسته
ترنمنواز آن نوا ساخته
به هر گوشهای چنگ بنواخته
به هر جا زده قبله زرنگار
نشستند سیمینبران چون نگار
همین رفت سام و سران سپاه
چو سیاره بر گرد تابنده ماه
به ایوانش آورد و زر برفشاند
جواهر چو باران به سر برفشاند
ابر تخت شد سام فرخنده راه
شدش گوشه تخت شه تکیهگاه
سر تاج را او به مه برفراخت
سر از طارم پیشگه برفراخت
پری دخت مه روی را چون پری
که گشتی پری مستش از دلبری
به زرین عماری به ایوان رساند
چو سرو روانش به بستان رساند
ز پردهسرا جام گلرنگ خواست
ز هر گوشهای نغمه چنگ خواست
نگاران چینی بر چین کمند
درآورده تابنده مه را به بند
قمر بر سر زلف پر تابشان
روان تشنه لعل سیرابشان
یکی عودسوز و یکی عودساز
یکی دلفریب ویکی دلنواز
ز هر گوشه ماهی زده خرگهی
به هر خرگه از میفروشان مهی
می لعل در کف چون خون تذرو
به رقص آمده چون خرامان سرو
چو فغفور دیدش گرانمایه سام
ابا دوستکامی میَش داد جام
چو می در سر هر دو افکند تاب
به خواب و به آسایش آمد شتاب
می دوستکامی چو نوشید سام
ز پرده برون شد چو ماه تمام
گهی مست می بود و گه مست خواب
هم از عشق بیحد هم از دل خراب
خوش آن دم که رندان مست صبوح
ابر جام می تازه دارند روح
وطن بر در میپرستان کنند
وضو از قدح شوق مستان کنند
بیا ای پسر چنگ را ساز کن
در دیر میخوارگان باز کن
ز درد زمستان گدائی کنیم
ز درد جدائی جدائی کنیم
که آنها که با ما دمی دم زدند
برفتند و این دیر بر هم زدند
حریفان گذشتند و یاران شدند
غم آمد همه غمگساران شدند
نواساز مستان نوائی بزن
صبوحی کشان را صلائی بزن
بیار آن ره درد میخوارگان
که از ره فتادند آوارگان
خمارست ما را شرابی بده
جگرتشنگانیم آبی بده
نوازنده ساز مستان کجاست
چراغ دل میپرستان کجاست
ترنمسرای سرا را بخوان
میاندر قدح ریز و ما را بخوان
که بر باد دردی کشان درکشیم
چو مستان عاشق فغان درکشیم
اگر پختهای پخته را خام ده
که در مذهب پختگان کام به
به درد مغان دلق نیلی بشوی
که پیش بتان باشدت آبروی
اگر برفشانیم دامن ز عیب
بدین دلق شش دامن چارجیب
تو هم آستین بر دو عالم فشان
چو آئی بدین غرفه دامن فشان
قلم درکش ای نقشبند عدم
بدین جدول لاجوردی رقم
به هم درفکن این کتب را ورق
ز هم درفکن این خذف را طبق
سبک دلو کیوان به چه در فکن
که در تابم از دلو او چو رسن
کزان دلو آن هندوی چرخ را
بدین جای سرگشته کن چرخ را
کمان درکش از دست این چرخ پیر
بزن ترک خنجرکشش را به تیر
به دریافکن چتر خورشید را
به صحرا فکن چنگ ناهید را
ازین سرنگون کاسه لاجورد
دلم سیر گشته ازین قرص زرد
سراینده پرده داستان
در این پرده میزد دم از باستان
که چون نوبتی بر دهل زد دوال
خروس سحرخوان بجنباند بال
نسیم بهار اندر اقصای چین
شد از ناف آهوی چین نافه چین
نواساز مستان نواساز کرد
عروس چمن خنده آغاز کرد
روان سام از خواب مستی بجست
به تیر نفس جبهه مه شکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره ملاقات پادشاه سام با پری دختی زیبا و داستانی از جشن و شادی. سام بر اسبی نشسته و سپاهیانش آماده نبرد هستند. در این جشن، زیبایی پری دخت به طور ویژه توصیف شده و حال و هوای جشن و شادمانی وصف میشود. سام در این جشن با دوستان و میخانهنشینان به شادی میپردازد و دربارهی عشق و دوستی سخن میگوید. در پایان، شعر به احساساتی نظیر شوق و غم جدایی اشاره میکند و به دعوت به ساز و آواز و یادآوری دوستان پرداخته میشود. در کل این اثر به زیبایی و لذتهای زندگی، جشن و هنر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: افرادی که در گفتار خود دقت ندارند، درباره من از هر موضوعی صحبت کردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که شکوهمندترین و زیباترین تاج جمشید، که به زرق و برق خود معروف بود، بر روی سازهای با طاقی به رنگ آبی زیبا قرار داده شد.
هوش مصنوعی: سام سبکبار بر روی فیل پرقدرتی سوار شد و به لشکر فرمان داد که آماده شوند و سوار شوند.
هوش مصنوعی: پرچم درخشان زیر نور ماه بالا رفت و اسب بر روی آسمان گردان شتاب گرفت.
هوش مصنوعی: دختر پری از کاخ خارج شد مانند خورشید درخشان که از پشت ابرهای تیره بیرون میآید.
هوش مصنوعی: چهرهای سرخ و زیبا، قامت بلند و دلسوختهای دارم که با این دل سوخته به زندگی ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: شکر شیرین و دلنشین است، مانند کسی که به آب گوارا و خنک دسترسی دارد. قمر به زیبایی و درخشندگی اشاره دارد و بندهای که به واسطه عشق و محبت به معشوق به خود میبالد و خود را به او متصل کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که او را در گهوارهای از طلا نشاندند، چهرهاش چون ماه تابید و گهواره را روشن کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که زلف او را روی صورتش قرار دادند و هنگامی که چشمانش را باز کرد، جلوهاش به زیبایی ماه بود.
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویر روحی آزاد و رهایی به نمایش گذاشته شده است. گویی که چیزی در حال پرواز است و از مکانی که در آن قرار دارد، به سمت آسمان میرود. درخت سرو به عنوان نماد زیبایی و استقامت در نظر گرفته شده و چتر به عنوان نمادی از حمایت و حفاظت به تصویر کشیده میشود. به طور کلی، این معنی حس آزادی، زیبایی و حمایت را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: نوازنده دهل به وجد آمده و سرود و شادی را آغاز کرده است و علم و نشانه ماه را به نشانه احترام میبوسد.
هوش مصنوعی: سپاهی مانند مور و ملخ در حال حرکت و شتاب است، در حالی که فرماندهی و کنترل را رها کرده و کارها دشوار و سنگین شدهاند.
هوش مصنوعی: دانش و علم را در چین پرچم زدهاند و مانند آهوی خوشبو و زیبا، به سمت چین حرکت کردهاند.
هوش مصنوعی: همه افراد برجسته و با افتخار به آنجا آمدند و وقتی به دیدن آنها رسیدند، حیرتزده شدند.
هوش مصنوعی: فغفورشاه، از شهر بیرون آمد و صدای بلندی به مانند طنین ماه را به گوش رسانید.
هوش مصنوعی: در هر ماه، ماهی در جایی قرار دارد و در هر مکان، پادشاهی سلطنت میکند.
هوش مصنوعی: به لباس لطیف و زیبایی مزین شده و هر ثروتی که به دست آمده، از خواسته و آرزوهای دل نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: آوای دلنواز آن موسیقی به گونهای است که در هر گوشهای نوازشگر دلها شده و طنین انداز میشود.
هوش مصنوعی: در هر مکانی که دقت و هوشیاری به کار رود، افرادی با ویژگیهای زیبا و خوشنما حضور دارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری ترسیم شده است که حرکت سام و فرماندهان سپاه را شبیه چرخش سیارات در اطراف ماه توصیف میکند. در واقع، سام و سپاه او به سمت هدف خود در حال حرکت هستند و این حرکت را با نظم و زیبایی توصیف میکند، مانند گردش سیارات که دور یک منبع نور قرار دارند.
هوش مصنوعی: او را به ایوانش برد و همچون باران جواهراتی از طلا بر سرش ریخت.
هوش مصنوعی: ابر به مانند یک تخت برای سام فرخنده درآمد، و راهی برای او به گوشه تخت پادشاهی گشوده شد.
هوش مصنوعی: او تاج را به زیبایی و با افتخار بر سر گذاشت و سرش را از بلندی و جایگاه شریف خود بلند کرد.
هوش مصنوعی: دختری زیبا و دلربا مانند پری است که از عشق و محبت به سرخوشی و وجد آمده است.
هوش مصنوعی: او را به عمارتی طلایی و به ایوانی زیبا بردند، مانند سروی که به یک باغ سرسبز و پرطراوت هدایت میشود.
هوش مصنوعی: از باغ گل، جامی پر از گلهای رنگارنگ خواست و از هر گوشه، نغمهای از چنگ (ساز) خواست.
هوش مصنوعی: نگاهبانان چینی بر دلهره و اضطراب، مهتاب را در چنگ خود گرفتهاند.
هوش مصنوعی: ماه در بالای موهای پر فر و تاب آنها در حال درخشیدن است، و روان (یا دل) آنها تشنه دیدن لبهای سرخشان است.
هوش مصنوعی: یکی عودسوز و یکی عودساز به معنای این است که برخی افراد خاصیت سوزاندن و از بین بردن دارند، در حالی که برخی دیگر توانایی ساختن و خلق کردن را دارند. همچنین، یکی دلفریب و دیگری دلنواز به این اشاره دارد که برخی افراد جذاب و دلربا هستند، در حالی که دیگران دلنشین و آرامشبخشاند. در واقع، این جمله به تنوع شخصیتها و خصوصیات مختلف افراد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای، یک ماهی به دام افتاده و در هر دام، یک ماهیفروش مهارت خاصی دارد.
هوش مصنوعی: یک جام شراب زرق و برقدار در دست دارم که مانند خون میریزد و به رقص درآمده است، مثل سروی که به آرامی میخزد.
هوش مصنوعی: فغفور، این شخصیت مهم و باارزش را که به سام تعلق داشت، دید و به احترام او جامی پر از شراب داد.
هوش مصنوعی: وقتی می در سر هر دو (مرد و زن) تأثیر بگذارد، آرامش و راحتی به سرعت به زندگی آنها میآید و آنها را به خواب عمیق میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی سام به خوشی و لذت دست یافت و از پرده بیرون آمد، مانند ماه تمام روشن و تابناک شد.
هوش مصنوعی: گاهی از شادی و عشق سرمست است و گاهی در خواب و بیخبر. این حالتها ناشی از عشق بینهایت و دل پریشان اوست.
هوش مصنوعی: در آن لحظه خوشی فرارمیرسد که آرامشبخشها و سرمستان در صبح زود، با خوشحالی و شوق خاصی، چای یا شراب تازهای در دست دارند و روحشان سرشار از شادابی و انرژی است.
هوش مصنوعی: وطن در آستانهٔ میپرستان پاکیزه میشود و عاشقان از عشق خود جام را پر میکنند.
هوش مصنوعی: بیا، ای پسر، به سراغ ساز چنگ برو و در جایی که مینوشند، در را باز کن.
هوش مصنوعی: از تلخی و سختیهای زمستان کمکی خواستاریم و از درد جدایی، جدایی میطلبیم.
هوش مصنوعی: افرادی که لحظهای با ما صحبت کردند و ارتباط برقرار کردند، اکنون رفتهاند و ما در این مکان از هم فاصله گرفتهایم.
هوش مصنوعی: رقیبان از کنار رفتند و دوستان جای آنان را گرفتند. حال که غم بر دلها سایه انداخته، همه کسانی که میتوانند غم را تسکین دهند، به یاری آمدهاند.
هوش مصنوعی: ای سازندهی مستان، نوایی خوش و شاداب بزن تا همراه با صبوری، برای عاشقان باده و مستی دعایی کن.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باید راهی را که مختص محبان و علافان شراب است، بیاوری؛ راهی که کسانی که دچار درد و مشکلات شدهاند، از آنجا افتاده و آواره شدهاند. در واقع شاعر به دنبال مسیری است که به رهایی و آرامش این آوارگان منجر شود.
هوش مصنوعی: ما به شوق مشروب هستیم، به ما یک جرعه شراب بده. دلهای ما تشنهاند، پس لطفاً آبی به ما بده.
هوش مصنوعی: نوازندهی دلانگیز و خوشآواز چه جایی است؟ نوری که دل پرندههای عاشق را روشنی میبخشد کجاست؟
هوش مصنوعی: حرف های خوشایند و دلنشینی را از فضای اطراف بشنو و در حالی که از جام مینوشی، به یاد ما نیز باش و ما را نیز دعوت کن.
هوش مصنوعی: ما همچون افرادی که مست عشق هستند، دردی را که در دل داریم به راحتی تحمل میکنیم و به آن فریاد میزنیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی پخته و با تجربه است، باید به کسی که هنوز خام و ناآزموده است، کمک کند؛ زیرا در باور کسانی که به کمال رسیدهاند، رضایت و خوشی وجود دارد.
هوش مصنوعی: لباس نیلیتان را به درد و رنج مغان بشویید، زیرا در برابر بتها موجب آبرو و احترام شما خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر دامنمان را به عیبها و نواقص بشوییم، از حالت دلگیر و ناپسند به یک لباس زیبا و چندین لایه تغییر شکل میدهیم.
هوش مصنوعی: وقتی به این دنیا میآیی، مانند کسی که آستینهای خود را به سمت دو جهان میفشاند، دامن خود را به زیبایی و وسعت گسترش بده.
هوش مصنوعی: ای نقشزنی که در عالم عدم مینگاری، قلم خود را به این جدول لاجوردی فشار بده و نقشهایی بیافرین.
هوش مصنوعی: این متن به معنای این است که کتابها را کنار بگذارید و اطلاعات نادرست و بیاعتبار را از هم جدا کنید. به نوعی، خود را از هر آنچه که بیفایده است رهایی بخشید و به سمت دانایی و حقیقت حرکت کنید.
هوش مصنوعی: سبک بودن دلو کیوان را به چه کار میبرم، وقتی که من به خاطر دلو او مانند یک طناب به شدت تحت فشار هستم.
هوش مصنوعی: کسی که با دلو یا سطل از چاه آب میکشد و آن هندی که در دنیای چرخش و تحول گرفتار شده، به اینجا آمده تا در این مکان در زندگیاش سرگردان شود.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر این است که از سختیها و چالشهای زندگی (چرخ پیر) خود را رها کن و به جای آن، از تواناییها و فضاهای جدید بهرهمند شو. به طور کلی به میانجیگری و قدرت عمل و تصمیمگیری اشاره دارد که باید به سوی هدفها و آرزوها حرکت کرد.
هوش مصنوعی: چتر خورشید را بگستران و در دشت بیفکن، نغمه ناهید را بشنو.
هوش مصنوعی: دلم از این کاسه لاجوردی که در دست دارم، خسته شده و سیر شدهام از این چیز زرد رنگ.
هوش مصنوعی: شاعر با اشاره به داستانهای قدیم، به نوعی در پردهای از نمادها و کنایات صحبت میکند و به میراث فرهنگی و تاریخی اشاره میکند. در واقع، او کوشیده است تا از طریق این پرده، ارتباطی با گذشته برقرار کند و یادآوری کند که داستانها و فرهنگ ما ریشه در تاریخ دارند.
هوش مصنوعی: وقتی نوبت به نواختن بر دهل میرسد، خروس صبحگاهی بالهای خود را به حرکت درمیآورد و شروع به خواندن میکند.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری از دوردستهای چین وزید و بوی خوشی از آهوی آن سرزمین به مشام رسید.
هوش مصنوعی: در میانه باغ، نوازندگان موسیقی شاداب و دلنشینی را آغاز کردند و عروس چمن با خوشحالی به رقص و شادمانی پرداخت.
هوش مصنوعی: سام از خواب عمیق و خوشی خود بیدار شد و در این حال، با نیروی نفسش، درخشندگی چهره ماه را شکست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.