چو خورشید بر چرخ گردید راست
همه سایه وی را از آن بر بکاست
که بانگی برآمد غریوان چو ابر
که لرزید از آن نعره در پیشه ببر
که هان نامور سام فیروزگر
رسیدم به فرمان یک دادگر
مخور غم در اندیشه چندین مباش
که بر دیو جنگی سرآری معاش
اگر کوه آهن بود بدسگال
که با تو به میدان نباشد همال
تو را دادگر یار و فرخنده بخت
تن دشمنانت شود لخت لخت
جان را به درد آورد درد تو
خداگیر گردد هم آورد تو
چو بشنید آواز او سام نیو
که پیدا شد آنگاه فرهنگ دیو
کمندی و تیغی گرفته به دست
درآمد بر سام چون پیل مست
بدو گفت کای پهلوان جهان
سر نامداران و فر مهان
اگر رزم سازی بدین بدنهاد
ازین تیغ سازی ورا سر به باد
ازین خم ببندی بر و یال و بال
زبون آید آن دیو برگشته حال
به پاسخ بدو گفت فرخنده سام
که یک دم به کشتی نهم پیش گام
سراپای میدان بگردم دمی
وز آن پس دوائیست درمان همی
بگفت و میان بست از بهر زور
بدان تا ببیند که چونست حور
ستایش نمود او به دادار پاک
پس آنگه بزد دست بر روی خاک
پس آنگه بغرید بر ابرها
بیا تا ببینی تو نراژدها
زمانی به کشتی بکوشیم سخت
ببینیم تا بر که گردیده بخت
که را فره بخشد همی کردگار
که گردد ازین رزم چون خاک خوار
که افتد به نیروی کشتی به دشت
نم مرگ سوی که خواهد گذشت
بیازید چنگال بر سوی سام
به کشتی همی پیش بنهاد گام
به مانند دریای چین بردمید
از آن ابرها گفت او را شنید
گره در برو زد بیامد چو کوه
زمین زیر پایش سراسر ستوه
فرو کوفتند از بر رزم دست
یکی اژدها و یکی پیل مست
گرفتند هم را به چنگال و چنگ
دویدند بر هم دو جنگی پلنگ
یکی زور زد بر تن سام شیر
که گفتی همین دم درآرد به زیر
سپهبد بپیچید و پایش گرفت
وز آن پس درآمد بر او درشگفت
همی خواست کو را رباید زجای
چو کوه گران دیو رزمآزمای
نجنبید از جا به نیروی سام
از آن زور واماند بازوی سام
بنالید بر پاک یزدان خدا
همی گفت کای داور رهنما
من خسته را دستگیری بکن
که زورم نتابد برین اهرمن
ندیدم چنین دیو در روزگار
فرو ماندم از رزم این نابکار
دم شوم این همچو نراژدهاست
به میدان کینه چو ابر بلاست
اگر تو نبخشی مرا فر و زور
نباشد به بازوی من زور مور
نیاکان من از تو دیدند کام
ببخشای یکبار دیگر به سام
بگفت و بگرداند بر دیده آب
دگر ره درآمد به سوی شتاب
به چنگال بدرید خفتان او
همی بود در کینه جان او
به ناخن تن سام را خسته کرد
تو گفتی که بازوی او بسته کرد
روان گشت خون از تن پهلوان
از آن خستگی گشت زار و نوان
در آن خستگی نامور رزمجو
بجوشید چون شیر پرخاشجو
به دو دست بگرفت او را کمر
به نیرو درآمد یل نامور
خدای جهان را همی یاد کرد
به نیرو فکندش یل پاک مرد
به بالا برآورد بر گرد سر
بگرداند و زد بر زمین شیر نر
که لرزید از پیکر او زمین
نشست از بر سینه آن لعین
دو دستش بپیچید و بر هم ببست
که فرهنگ دیو اندر آمد چو مست
پس آنگه سپردش به فرهنگ دیو
در آن رزم برخاست از مه غریو
از آنجا بیامد به نزدیک ماه
پری دخت خندان شد از رزمخواه
درافتاد در پای فرخنده سام
بسی آفرین کرد بر نیکنام
گرفتند هم را دگر در کنار
بسی گریه کردند با هم به زار
خوشا بخت آن خسته ناتوان
که گیرد در آغوش سرو روان
پس از هجر در وصل گیرد قرار
بچیند گل وصل از روی یار
چو مرده که او باز جان یابدی
ز چنگال حسرت امان یابدی
گرفتش به بر همچو سرو سهی
چو خسته که صحت بیابد همی
بسی راز گفتند از درد هجر
دل و جان بشستند از گرد هجر
خوش آن هجر کش وصل باشد ز پی
چو مخمور کش دردهی جام می
بگشتند بسیار در کوهسار
بسی زر ویاقوت کردند بار
بیامد به نزدیک تسلیم شاه
دلی شادمان و سری رزمخواه
پذیره شدندش پریپیکران
کشیدند صف از کران تا کران
بدیدند در بند او ابرها
گرفتار ماننده اژدها
بسی زر و گوهر برافشاندند
بسی آفرینها بدو خواندند
که این رزم هرگز کس اندر جهان
نکردست خود از کهان و مهان
نمانده است ما را مگر دادگر
که دشمن گرفتار و برگشته سر
به آسایش اندر جهان میخوریم
همی می ابا بربط و نی خوریم
نشستند یک هفته زان جایگاه
به هشتم بجنبید از جا سپاه
روارو درآمد ز دیو و پری
جان شد تهی از غم داوری
نشاندند در هودج زرنگار
پریدخت گلرخ چو خرمبهار
همان شمسه همراه و رضوان ماه
پس و پشت او شد سواره سپاه
کشیدند آن دیو را همچو پیل
زمین بد از آن دیو مانند نیل
گرفته سر بند فرهنگ دیو
برآورد از جان شومش غریو
به یک مه ز دریا گذشت آن سپاه
چنین تا بر شهر تسلیم شاه
پس از هفته بگذشت آنجا روان
به انعار میراند آن پهلوان
چنین تا بیامد به سقلاب روم
فرود آمد آنگه در آن مرز و بوم
بیامد قمرتاش با لشکرش
بجنبید و پر شد همه کشورش
همه گنج سقلاب را پیشکش
بیاورد در پیش سالار کش
دو ره صد هزار از یلان نبرد
همه رختشان لعل و یاقوت زرد
به همراه سام سوار آمدند
کمربسته در کارزار آمدند
غلامی نشاندند در مرز روم
براندند آنگه از آن مرز و بوم
وز آنجا بیامد سوی مرز چین
دلی پر زخشم و گره بر جبین
پس آگاهی آمد به فغفور شاه
که آمد سپهدار ایران سپاه
ابا لشکر جن و دیو و پری
همه نامداران با داوری
نگنجد سپه در جان فراخ
نه کهسار ماندست و نه برگ و شاخ
چو بشنید این گفته فغفور چین
ز ناراستی کارش آمد به چین
به کژی چو رو آوری ناگهان
به بخت خود آری همی گمرهان
بداندیش با خود کند دشمنی
بکوشد به گفتار اهریمنی
همیشه توانی کجا راست باش
همه تخم خوبی ازین خاک پاش
چنین تا نبینی به گیتی بدی
بد اهریمن است و نکو ایزدی
ز پیر خردمند بشنو تو پند
که باشد به گیتی تو را سودمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان قهرمانی به نام «سام» و مواجهه او با دیو مخرّب روایت میشود. وقتی خورشید طلوع میکند، سایه دیو از بین میرود و سام به جنگ با او میپردازد. دیو به شدت پیکار میکند و سام در ابتدا احساس خستگی و ناتوانی میکند، ولی سرانجام با نیروی اراده و دعا به خداوند، قدرت جدیدی بهدست میآورد و دیو را شکست میدهد. پس از پیروزی، سام مورد ستایش قرار میگیرد و شادی به پایانی تلخ تبدیل میشود. او با سپاهش به شهر تسلیم شاه میرسد و در آنجا با تمام نامداران و ثروتهای گرانبها استقبال میشود. این داستان به صراحت نشان میدهد که با ایمان و تلاش، میتوان بر مشکلات فائق آمد و به پیروزی رسید.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید در آسمان به صورت مستقیم قرار گرفت، تمام سایهها به دلیل نور آن، از بین رفتند.
هوش مصنوعی: یک صدایی برخاست که مانند ابر به شدت پراکنده شد و این ندا باعث لرزش و لرزیدن در دل ببر شد.
هوش مصنوعی: من به عنوان سام، که نامور و موفق هستم، به فرمان یک دادگر رسیدم.
هوش مصنوعی: در نگرانیهای زیاد غرق نشو، زیرا ممکن است که با مشغلههای بیهوده، خود را به دردسر بیندازی.
هوش مصنوعی: اگر کوه از آهن هم باشد و دشمن بدخواهی در میدان نباشد، به تنهایی نمیتواند به جنگ بیاید.
هوش مصنوعی: تو را خداوند یاری میکند و بخت تو خوشبخت است، در حالی که دشمنانت در ضعف و ناامیدی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: دل را با درد خود به رنج میآوری، در دست خداوند به سرنوشت تو پیوند میخورد و به مصلحت تو تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: وقتی سام نیو صدای او را شنید، دیو در آن لحظه نمایان شد.
هوش مصنوعی: کمند و شمشیر را در دست گرفت و مانند یک فیل مست، بر سام ظاهر شد.
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای قهرمان جهانی، تو سرآمد نامداران و بزرگمردان هستی.
هوش مصنوعی: اگر جنگجویی با چنین شخصیت و اندامی به جنگ برود، با این شمشیر (تیغ) قطعاً سرش به خطر خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگر از این خم (مانند خمِ زین) بر افرازید (برسانید) که خودتان را به اوج قدرت و زیبایی برسانید، در آن صورت آن دیو (حالت منفی یا بد) که به گذشته مربوط میشود، به حالت اولیهاش باز نمیگردد.
هوش مصنوعی: فرخنده سام به او گفت که من یک لحظه تو را به جلو در کشتی میبرم.
هوش مصنوعی: میخواهم مدتی در اطراف میدان بگردم و بعد از آن، دارویی برای درمان خودم پیدا کنم.
هوش مصنوعی: او صحبت کرد و به خاطر قدرت، میان خود را بست تا ببیند که زیبایی چگونه است.
هوش مصنوعی: او به خداوند پاک اعتراض کرد و سپس دستش را بر روی زمین گذاشت.
هوش مصنوعی: سپس با صدای بلند بر ابرها فریاد بزن تا ببینی چقدر بزرگ و قدرتمند هستی.
هوش مصنوعی: در زمانی که در تلاش هستیم و با سختی پیش میرویم، باید خوب دقت کنیم تا ببینیم سرنوشت ما به کدام سو میرود.
هوش مصنوعی: خداوند به چه کسی نعمت که برکت و عزت بدهد، وقتی که انسان در این جنگ و نبرد، به مانند خاک ذلیل و خوار میشود؟
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که هنگامی که کشتی با قدرت دچار مشکل شود، به کدام سو خواهد رفت و چه کسی بر سرنوشت آن تسلط خواهد داشت. این ناتوانی در کنترل اوضاع و عدم توانایی پیشبینی آینده را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آن شخص چنگال خود را به سمت سام دراز کرد و به سوی کشتی گام برداشت.
هوش مصنوعی: ابرها مانند دریای چین به آرامی حرکت میکنند و کسی از آنها سخن میگوید که صدایش را میشنود.
هوش مصنوعی: مشکلی در کارش پیش آمد و او به قدر یک کوه استقامت به خرج داد، اما زمین زیر پایش به کلی ناپایدار و بیثبات شده بود.
هوش مصنوعی: یکی از جنگجویان همچون اژدها و دیگری مانند فیل نیرومند، با قدرت و شدت به نبرد پرداختند.
هوش مصنوعی: دو جنگجوی چنگالی با هم درگیر شدند و به طور وحشیانهای به هم حمله کردند، مثل پلنگهایی که در نبرد هستند.
هوش مصنوعی: یک نفر تلاش زیادی کرد تا سام، شیر بزرگ، را تحت فشار قرار دهد و به قدری زحمت کشید که تصور میکردی همین لحظه است که سام به زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: فرمانده از جا حرکت کرد و پاهایش را محکم گرفت و پس از آن، به شگفتی بر او وارد شد.
هوش مصنوعی: او میخواست کسی را از جا براندازد، همانطور که دیو بزرگی که در جنگ مهارت دارد، میتواند کوه را جابهجا کند.
هوش مصنوعی: حرکت نکنید از جای خود، زیرا نیروی سام باعث بازماندن شما خواهد شد.
هوش مصنوعی: بگریید بر پاکی خداوند، که او همواره میگوید: ای داور و راهنمای من.
هوش مصنوعی: من را که خسته و درماندهام، یاری کن؛ زیرا دیگر از پس این دشواری برنمیآیم.
هوش مصنوعی: من هرگز در زندگیام چنین موجودی را ندیدهام و از این دشمن بیرحم در نبرد ناتوان ماندهام.
هوش مصنوعی: وقتی که من بیفتم، مانند اژدهایی در میدان جنگ هستم و در کینه و دشمنی مثل ابرهای سیاه و خطرناک میآیم.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا ببخشی، هیچ قدرت و نیرویی در دست من نیست که بتواند من را یاری کند، حتی اگر زورم به اندازه یک مورچه باشد.
هوش مصنوعی: نیاکان من از تو شادی و نعمت دریافت کردند. لطفاً یک بار دیگر به سام برکت و خوشی عطا کن.
هوش مصنوعی: او گفت و چشمش را برگرداند، سپس با شتاب به سوی دیگری حرکت کرد.
هوش مصنوعی: او به وسیلهی چنگالها یا ناخنهایش به خفت و خواری دچار شده و به خاطر حس کینه و دشمنیاش در عذاب و رنج است.
هوش مصنوعی: با ناخن خود بدن سام را آزرده کرد، و تو گفتی که او دستش را بسته است.
هوش مصنوعی: خون از بدن پهلوان جاری شد و او به خاطر خستگی، حالتی رنجور و ناتوان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: در آن ناامیدی و خستگی، دلاور جنگجو به طور خشمگین و پرشور برخاست مانند شیری که آماده درگیری است.
هوش مصنوعی: او را با دو دست به کمر گرفت و با قدرت به حرکت درآمد، همان گونه که جوانمرد معروف است.
هوش مصنوعی: مردی نیرومند و پاک، همواره به یاد خداوند جهان است و با قوت و ارادهای که دارد، او را در دل خود میپروراند.
هوش مصنوعی: آن را به سمت بالا بلند کرد، دور سرش چرخاند و به زمین انداخت شیر نر را.
هوش مصنوعی: زمین به سبب وجود او به لرزه درآمد و به خاطر آن موجود شرور، بر سینهاش نشسته است.
هوش مصنوعی: او دستانش را به هم در هم پیچید و گره زد، زیرا که فرهنگ شیطان در او به شدت نفوذ کرده بود.
هوش مصنوعی: سپس آن شخص به دیو فرهنگ سپرده شد و در آن جنگ، صدای غریوی از سمت ماه بلند شد.
هوش مصنوعی: از آنجا به سمت ماه آمد، دختری زیبا و خندان که در جستجوی میدان نبرد بود.
هوش مصنوعی: در برابر سام نیکنام، فرخنده با شگفتی و تحسین بسیار قرار گرفت و او را ستایش کرد.
هوش مصنوعی: آنها یکدیگر را در آغوش گرفتند و بسیار گریه کردند و با دل شکسته در کنار هم نشسته بودند.
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که با وجود خستگی و ناتوانی، در آغوش طبیعت سرسبز قرار بگیرد و آرامش روحی پیدا کند.
هوش مصنوعی: پس از دوری و جدایی، در پی رسیدن به آرامش و وصال خواهی بود و زیبایی این وصل را از چهره محبوب ات به یاد خواهی آورد.
هوش مصنوعی: اگر مردی که جانش را از دست داده دوباره زنده میشد، از چنگال حسرت و آرزوهای ناگفته نجات مییافت.
هوش مصنوعی: او را در آغوش گرفتم، مانند درخت سرو بلند و زیبایی که به انتظار بهبودی و سلامت نشسته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از اسرار درباره درد جدایی بیان شد و دل و جان از غبار جدایی رها شدند.
هوش مصنوعی: کسی که در انتظار وصال محبوبش باشد، به سختیهای دوری از او تحمل میکند. مانند کسی که در حالت مستی، وقتی به او جام شراب میدهند، از خوشحالی سرشار میشود و لذت میبرد.
هوش مصنوعی: آنها مدت زیادی در کوهها گشتند و مقدار زیادی طلا و یاقوت جمعآوری کردند.
هوش مصنوعی: مردی شاد و جنگجو به نزد شاه تسلیم آمد.
هوش مصنوعی: پریپیکران به استقبال او آمدند و صفی از یک سمت تا سمت دیگر کشیدند.
هوش مصنوعی: ابرها را مانند اژدهایی بزرگ و مهار شده، در دام اسیرش دیدند.
هوش مصنوعی: بسیاری از طلا و جواهر را نثار او کردند و به خاطر او بسیار تمجید و تحسین کردند.
هوش مصنوعی: این نبرد از زمانهای گذشته و در میان مردم بزرگ هیچکس را پیدا نکرده است.
هوش مصنوعی: ما تنها به دادگری متکی هستیم، چرا که دشمن به دام افتاده و ناچار به عقبنشینی شده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا به دنبال آسایش هستیم و در کنار آن، شادمانی و سرگرمی را با نوازش سازهایی مانند بربط و نی تجربه میکنیم.
هوش مصنوعی: آنها یک هفته در آن مکان نشسته بودند و در روز هشتم، سپاه از جا حرکت کرد.
هوش مصنوعی: او به طور ناگهانی از حضور دیو و پری خارج شد و روحش از اندوه قضا و قدر خالی گردید.
هوش مصنوعی: در یک هودج زیبا و زینتی، دختر جوان و زیبایی را قرار دادند، همچون بهار دلانگیز و شاداب که گلها را زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویری از خورشید و ماه اشاره شده است که به صورت نمادین به همراهی و همراهی یکدیگر پرداخته شده است. در این تصویر، خورشید به عنوان نماد روشنی و انرژی و ماه به عنوان نماد زیبایی و آرامش، به هم پیوستهاند و به نوعی ارتش یا سپاهی را تشکیل دادهاند که در پس و پشت یکدیگر ایستادهاند. این تصویر نشاندهنده اتحاد و همبستگی است که بین دو نیروی طبیعی وجود دارد.
هوش مصنوعی: آن دیو را مانند فیل بر زمین کشیدند، همچنان که دیو نیل را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: سر بند فرهنگ دیو بر سر او سنگینی میکند و از جانش فریاد و ناله برمیآید.
هوش مصنوعی: سپاه به آرامی از دریا عبور کرد و به سمت شهر رفت تا خود را تسلیم شاه کند.
هوش مصنوعی: پس از گذشت یک هفته، آن پهلوان به سوی آنجا حرکت کرد و با شجاعت و توانمندی به مسابقه پرداخت.
هوش مصنوعی: به محض اینکه به سقلابتن رسید، به زمین فرود آمد و سپس در آن سرزمین ساکن شد.
هوش مصنوعی: ماه قمر و لشکریانش به سرزمینش آمدند و همه جا پر از حضور او و سپاهش شد.
هوش مصنوعی: همهی گنجینههای آبی را نزد فرمانده آورد.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دو راه هزاران و دلیران دیگری وجود دارد و همه تجهیزات و زرههای آنها به رنگهای زیبا و زینتی مانند لعل و یاقوت زرد در آمده است.
هوش مصنوعی: با سام همراه شدند و سواران با زرههای خود آمادهی نبرد شدند.
هوش مصنوعی: یک جوانی را در مرز روم قرار دادند و از آن سرزمین دور کردند.
هوش مصنوعی: او از آنجا به سمت مرز چین آمد، دلی پُر از خشم و با چهرهای که نشانههای نگرانی بر آن مشخص بود.
هوش مصنوعی: خبر به فغفور شاه رسید که فرمانده سپاه ایران وارد شده است.
هوش مصنوعی: موجودات قوی و معروف، به همراه نیروهای جن و دیو و پری، با قضاوت و حکمی درست برای مبارزه آمادهاند.
هوش مصنوعی: در دل وسیع انسان، جایی برای سپاه نیست؛ نه کوهها و نه برگ و شاخهها جا دارند.
هوش مصنوعی: زمانی که فغفور چین این سخن را شنید، به خاطر نادرستی اوضاع و کارهایش، به شدت ناراحت و مضطرب شد.
هوش مصنوعی: وقتی به راهی منحرف شوی، ناگهان به سرنوشت خود پی میبری و آنجا متوجه میشوی که دیگران هم در راه گم شدهاند.
هوش مصنوعی: شخصی که افکار منفی دارد، خود را با دشمنی درگیر میکند و در گفتارش به بیرحمی روی میآورد.
هوش مصنوعی: همیشه باید در جای درست و به موقع باشید و به کارهای خوب و درست ادامه دهید؛ زیرا هر تلاش و زحمتی که بکشید، نتیجهاش در نهایت به خوبی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: تاکنون چنین بدی را در جهان نخواهی دید که از سوی اهریمن باشد و خوبی که از سوی خداوند بیاید.
هوش مصنوعی: از فردی دانا نصیحتی را بشنو که در زندگیات به تو کمک خواهد کرد و مفید خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.