بخش ۱۹۸ - گرفتن سام، پهلوانان ابرها و کشتن ایشان را
بگفت و بگرداند در دیده آب
یکی حمله آورد اندر شتاب
یکی از کمربند بگرفت زود
برآورد از فرق سر همچو دود
به دست دگر دیگری را گرفت
درآمد به نیروی کو در شگفت
تن هردوان را همی بربکند
به بالا درآورد آن دیوبند
بزد هر دو را بر زمین پهلوان
که چون توتیا گشتشان استخوان
بدیدند دیوان آن زور دست
سراسیمه گشتند مانند مست
یکی دیو بد نام او برجناس
نبیره بد آن دیو بر سنهراس
درآمد چو کوهی بدان اژدها
تماشا در آن رزم بد ابرها
بغرید آن دیو بیداد شوم
که لرزید از هیبتش مرز و بوم
بدو گفت ای تخم جمشید جم
دل نره دیوان ز رزمت دژم
نگه کن مرا تا ببینی به کین
که خورشید و مه آورم بر زمین
مرا برجناس است در دهر نام
که آرم تن سام جنگی به دام
چو گرشسب آمد به مغرب زمین
به پیکار دیوان و دل پر ز کین
من آنگه نبودم درین مرز و بوم
سفر کرده بودم سوی مرز روم
از آن پس بدو گفت سام سوار
که ای بدگهر دیو ناپایدار
نبرد مرا هم ببین روز جنگ
اگر زنده ماندی مترس از پلنگ
اگر کشته گردی رها یافتی
رها از دم اژدها یافتی
چو بشنید ازو دیو با نام و ننگ
درآمد به ساطور جنگی به جنگ
درانداخت بر تارک پهلوان
سپر بر سر آورد گرد جوان
بزد بر سر زخم ساطور تیز
ببرید ازو درقه پرستیز
بدزدید سر زو سپهدار سام
ازو رد شد آن حربه تیزکام
سرانجام یازید چنگال چنگ
به بند کمرگاهش آن تیزچنگ
کشیدش به روی زمین نامدار
که افتاد در عرصه کارزار
نشست از بر پشت دیو نژند
سرش را بپیچید و از تن بکند
که هوش از سر نره دیوان پرید
دگر ابرها زور بازو ندید
لب خود به دندان حیرت گرفت
فروماند در کار پهلو شگفت
چنین گفت آنگه پری دخت را
که ای ماه زیبنده دلربا
ببین سام یل را درین رزمگاه
جهان کرد در چشم دیوان سیاه
تو او را درین رزم آوردهای
دل و جان خلق جهان بردهای
یکی پند بر گوی بر نامدار
مگر کم کند کوشش کارزار
که او مهربانست بر تو بسی
نگاری ندارد بجز تو کسی
مگر بازگردد ازین دردسر
گشاید ز پیکار دیوان کمر
به یک سو نهد کینه و جنگ را
بشوید ز پیکار خود چنگ را
پس آنگه مرادش نهم بر کنار
بچیند گل وصل بستان یار
وگرنه به ابلیس با شور و شر
که او را کنم پارهپاره جگر
پریدخت خندید کایدون کنم
همه کینه از تنش بیرون کنم
که کوتاه سازد همه کارزار
گشاید میان و بگیرد قرار
پس آنگه به سام یل آواز داد
به گفتار نیرنگ را ساز داد
به پهلو زبانی چنین گفت ماه
که کوتاه کن کینه رزمخواه
همه پاکشان کن به یکبارگی
که یک تن نبینند آوارگی
ممان یک تن از تخم اهریمنان
همه پاک کن تخمه بدتنان
چو بشنید سام دلاور سخن
بخندید زین گونه افکند بن
یکی نعره زد همچو نراژدها
که لرزید از بیم او ابرها
کشیده یکی تیغ زهر آبدار
فتاده چو برقی در آن کوهسار
سر از تن جدا کرد هر سو بسی
نتابید با او ز دیوان کسی
همه کوه از خون شد موج زن
فتاده به هر سو تن اهرمن
چو دهقان که در دشت سازد درو
بریده سر نره دیوان گو
غریوان به دیوان در آن رزمگاه
فتاده جهان کرده یکسر سیاه
سر و دست و پا اوفتاده چو کوه
به خون غرقه گشته گروهها گروه
سراسیمه شد دیو دیوانهوار
بغرید چون رعد بر کوهسار
چنین گفت از کینه با ماهچهر
که نیرنگ سازی کنی نام مهر
بیاموزی او را که دیوان کشد
سر پهلوانی به کیوان کشد
همین دم من او را کنم سرنگون
که ریزی به مرگش تو سیلاب خون
پس آنگه تنت را بدرم ز هم
کنم زندگانی به جانت دژم
بگفت و ز جا جست آن اژدها
بگرداند از کینه چشم ابرها
بپیچید زنجیر زر بر کمر
همان سخت نارنج زهرآبخور
به گردن درآورد دیو دمان
تو گفتی اجل جست از وی امان
کلاهش ز آهن به سر برنهاد
سر بدرگی اهرمن برگشاد
بیامد به پیکار فرخنده سام
چو دریا بجوشید و برگفت نام
منم گفت سالار دیوان دهر
گرفتم من از اژدها تندزهر
ندیده به گیتی کس از من مراد
هر آن کس که آمد سرش شد به باد
منم پور سالار دیوان جنگ
کیوشان که بر چرخ یازید چنگ
به گیتی نبودش کسی را همال
مگر گرد طهمورث بی همال
که او را به میدان به افسون گرفت
دو گیتی از آن رزم شد در شگفت
ازو من بماندم همی یادگار
کنون پیشم آمد همان کارزار
همین دم تنت را به چنگال تیز
بدرم درآرم ز تو رستخیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نبردی میان سام، پهلوان ایرانی، و دیوان به تصویر کشیده شده است. سام با قدرت و شجاعت خود به جنگ دیوان میپردازد و دو دیو را شکست میدهد. در این جنگ، یکی از دیوان به نام برجناس به سام لشکرکشی میکند و او را تهدید میکند. اما سام بر تهدید دیو غلبه میکند و او را به زمین میزند.
در ادامه، دیو دیگری که نگران است، سام را به شدت تهدید میکند و به بیان قدرت خود میپردازد. سام نیز به او پاسخ میدهد و هر دو آماده مبارزه میشوند. نبردهای شدید و هیجانانگیزی رخ میدهند و سام با استفاده از سلاحهای مخصوص خود، دیوان را شکست میدهد و به پیروزی میرسد. در این بین، شخصیتی به نام پری دخت، به سام دلداری میدهد و از او میخواهد که از کینه و جنگ دوری کند و به صلح فکر کند.
با این حال، سام در نهایت به نبرد ادامه میدهد و با شجاعت و لیاقت خود، دیوان را به زانو درمیآورد و پیروز میشود. این جنگ نمادی از مبارزه بین خوبی و بدی، و همچنین قدرت و شجاعت است.
هوش مصنوعی: او سخن گفت و دیدگانش را به سمت آب چرخاند، سپس به سرعت به او حملهور شد.
هوش مصنوعی: یکی از کمربند را سریع گرفت و از میان سر مانند دود بالا رفت.
هوش مصنوعی: با دست دیگری کسی را به سمت خود کشید و از نیرویی بهره گرفت که شگفتانگیز بود.
هوش مصنوعی: او هردوی آنها را به راحتی جدا کرد و به بالای کوه برد.
هوش مصنوعی: با قدرت هر دو رزمنده را به زمین انداخت و آنها را مانند تکههای استخوان شگفتانگیز و بیجان کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از افرادی است که وقتی دیوانگان را با قدرت و توانایی میبینند، به شدت دچار ترس و هیجان میشوند و حالتی مانند آدمهای مست پیدا میکنند. این احساس میتواند ناشی از شگفتی یا عدم توانایی در درک آنچه در اطرافشان میگذرد باشد.
هوش مصنوعی: یک دیو بدنام وجود دارد که آن دیو، فرزندی دارد که برترس و وحشت مسلط است.
هوش مصنوعی: زمانی که اژدهایی به مانند کوهی بزرگ به میدان نبرد وارد میشود، در آن مجاورت، طوفانها و ابرها نیز به تماشا مینشینند.
هوش مصنوعی: دیو وحشتزا و ظالمی به صدا درآمد که به خاطر ترسناکیاش، تمام سرزمینها و مرزها به لرزه افتادند.
هوش مصنوعی: به او گفت: ای تخم جمشید، دل نر و سرسختی را فراموش کن و از دنیای غم و افسردگی کنارهگیری کن.
هوش مصنوعی: به من نگاه کن تا ببینی چگونه با خشم و قدرتی که دارم، روشنایی خورشید و زیبایی ماه را بر زمین میآورم.
هوش مصنوعی: من در این دنیا نامی دارم و به دنبال آن هستم که جسم جنگجوی سام را در دام بیندازم.
هوش مصنوعی: گرشسب به سرزمین غربی آمد تا با دیوان مبارزه کند و دلش از کینه پر بود.
هوش مصنوعی: در آن زمان که من در این سرزمین نبودم، سفر کرده بودم به سوی مرز روم.
هوش مصنوعی: پس از آن، سام سوار به او گفت: ای دیو ناپایدار و بدسرشت.
هوش مصنوعی: در روز جنگ، اگر زنده ماندی، از پلنگ نترس؛ با من مبارزه کن و قدرت من را ببین.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را فدای محبت کنی، از اعذار و خطراتی که مانند دم اژدها هستند، رهایی پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: وقتی دیو نام و ننگ او را شنید، با شمشیر جنگی به میدان جنگ آمد.
هوش مصنوعی: یک جوان با شجاعت و قدرت، سپری را بر سر کسی که در نبرد پیروز شده، قرار میدهد.
هوش مصنوعی: به زخم تیز ساطور ضربهای زد و با بیرحمی چیزی را که به آن اهمیت میداد، قطع کرد.
هوش مصنوعی: سربازان سام به سرعت از مقابل سپهدار عبور کردند و یک جنگ افزار تیز و برنده را از او دزدیدند.
هوش مصنوعی: در نهایت، چنگال تیز و برندهای به کمر او نزدیک شد و او را در چنگ خود گرفت.
هوش مصنوعی: او را به زمین معروفی کشاندند که در میدان نبرد سقوط کرد.
هوش مصنوعی: او از روی دیو پلید پایین آمد و سرش را به گونهای چرخاند که از بدنش جدا شد.
هوش مصنوعی: دیوانهوار در راه خود پیش میرود و دیگر هیچ چیز نمیتواند او را متوقف کند؛ او حتی ابرها را هم نمیبیند و به قدرت و نیرویی فراتر از آنچه در اطرافش است، توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: لبش را به دندان گرفت و از تعجب مانده بود و در کار دلمان به شگفتی افتاد.
هوش مصنوعی: آنگاه پری به دختر گفت که ای زیبای دلربا، مانند ماهی.
هوش مصنوعی: ببین چگونه سام یل در میدان نبرد، در مقابل دیوان سیاه، تمامی جهان را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: تو او را به این جنگ آوردهای و دل و جان مردم دنیا را از آن خود کردهای.
هوش مصنوعی: گاه لازم است که فردی با تجربه و معروف به دیگران نصیحت کند، اما این نصیحت نباید باعث شود که فرد از تلاش و کوشش در میدان مبارزه باز بماند.
هوش مصنوعی: او بر تو بسیار مهربان است و غیر از تو هیچ زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: شاید اگر از این مشکلات بیرون بیاید، دوباره در شرایط سخت و دشوار مبارزه نکند.
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی را کنار بگذارد و از مبارزات خود دست بکشد.
هوش مصنوعی: سپس خواستهاش را در کنار قرار میدهم تا گلهای پیوند با معشوق را بچیند.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد به شیطان با هیجان و خشم حمله کنم، او را به تکههای کوچک تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: دختر پری خندید و گفت که میخواهم تمام کینهها را از وجودش بیرون کنم.
هوش مصنوعی: تمامی جنگها و درگیریها را به پایان میرساند و در میان آنها صلح و آرامش برقرار میکند.
هوش مصنوعی: سپس سام یل را صدا زد و به او گفت که نیرنگ و فریب را تنظیم کند.
هوش مصنوعی: ماه به پهلو گفت: کینه و دشمنی را کنار بگذار و آرامش را انتخاب کن.
هوش مصنوعی: همه را یکجا از آلودگی پاک کن تا هیچ کس را در بند عذاب و بیسرنوشتی نبینی.
هوش مصنوعی: همه زادگان و شیطانصفتان را از بین ببر و نگذار که هیچ یک از آنها باقی بمانند.
هوش مصنوعی: وقتی سام دلاور این سخن را شنید، به خنده افتاد و به این ترتیب لبخندش را نشان داد.
هوش مصنوعی: یک نفر با صدای بلندی فریاد زد، به گونهای که ابرها از ترس او به لرزه درآمدند.
هوش مصنوعی: یک نفر تیغی زهرآلود را کشیده است و آن مانند صاعقهای در میان کوهستان فرود آمده است.
هوش مصنوعی: هر کس که از او جدا شد، هیچکجا دیگر نتابید و روشنایی او را نیافت.
هوش مصنوعی: تمام کوه پر از خون شده و موجی که در هر سو به سمت زمین افتاده، جسم اهرمن (شیطان) را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: شبیه کشاورزی که در زمین خود مشغول کار است، و خوشههای نیرومند را درو میکند، از رنج و زحمت خود لذت میبرد.
هوش مصنوعی: در صحنه نبرد، دنیا کاملاً به تیرگی و ناامیدی فرو رفته و اوضاع بسیار وخیم است.
هوش مصنوعی: او مانند کوهی که در خون غوطهور است، سر و دست و پاهایش بر زمین افتاده و گروهها گروه به دورش جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: دیو، به شکل دیوانهواری به شدت خشمگین شد و مانند رعدی در کوهها برخی شیون کرد.
هوش مصنوعی: او به ماهچهره از روی کینه گفت که چرا نام عشق را با نیرنگ و فریب آلودی.
هوش مصنوعی: اگر به او یاد بدهی، میتواند مانند یک دیوان، سر بر افراشته و به مقام پهلوانی برسد.
هوش مصنوعی: در همین لحظه من میتوانم او را به زمین بیفکنم، چون با یک قطرهای از خونش، طوفانی از مرگ به راه میاندازم.
هوش مصنوعی: پس از آن، بدن تو را از یکدیگر جدا میکنم و زندگی را با جان تو در conflict قرار میدهم.
هوش مصنوعی: او صحبت کرد و آن اژدها از جای خود جست و به خاطر کینهاش، ابرها را به دور چرخاند.
هوش مصنوعی: زنجیر گرانبهای طلا را به دور کمر خود ببندید، همانطور که نارنج تلخ و زهرآگینی به سختی بر روی درخت میروید.
هوش مصنوعی: دیو سختی و مشکلات در زندگی تو را به دوش میکشد و تو فکر میکنی که مرگ از او دور شده و به تو مهلت میدهد.
هوش مصنوعی: او کلاهی از آهن بر سر گذاشت و در برابر دشمن، چهرهای خشمگین و ترسناک به خود گرفت.
هوش مصنوعی: سام فرخنده به میدان جنگ آمد، مانند دریا که به جوش میآید و نامش را فریاد میزند.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که در دنیای زمانه رئیس و سرپرست هستم و از اژدهایی بسیار خطرناک و زهرآلود قدرت و توانایی گرفتهام.
هوش مصنوعی: هیچ کس در این جهان مراد و خواستهام را ندید، هر کسی که به دنیا آمد، سرنوشتش به باد رفت.
هوش مصنوعی: من پسر فرمانده دیوان جنگ کیوشان هستم که بر دایرهٔ آسمان نواختهام.
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس را همتایی نبود جز گرد طهمورث که همتای بینظیری داشت.
هوش مصنوعی: او را با جادو و فریب به میدان نبرد کشید و دو جهان را به خاطر آن جنگ در حیرت گذاشت.
هوش مصنوعی: من از او یادگاری به جا ماندم و اکنون همان نبرد دوباره در پیش من قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در این لحظه، میخواهم که با دستانم به سرعت و شدت تو را از خواب یا بیحالی بیرون بیاورم و بیدار سازمت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.