خروس سحر دانهای نجوم
چو برچید یکسر ازین سبز بوم
چو باز سفیده به پرواز شد
در روشنی بر جهان باز شد
سپهبد بیاراست پس سازه را
به سر بر نهاده ز آهن کلاه
بدو گشت همراه قلواد شیر
همان گرد شاپور مرد دلیر
نشست انگهی سام بر پشت اسب
چو بر چرخ گردنده آذرگشسب
به پدرود کردن گرفته کنار
پس آنگه به در شد یل نامدار
بلد بود شاپور در راه سام
به کوه فنا زود برداشت گام
برفتند دو روز و دو شب به راه
به ناگه شبی پیش آمد سیاه
نه شب زنگی آدمی خوار بود
و یا هندوی زشت کردار بود
در آن تیرگی سام نیرمنژاد
ز صبح فروزنده میکرد یاد
که بر چرخ گم کرده خورشید راه
که گویا سیه گشت رخسار ماه
مرا هجر جانان سیاهی بس است
چو هجران مرا دشمنی در پس است
همی گفت و میراند فرخنده سام
نه آرام بودش به گیتی نه کام
به ناگاه فانوس آلی بدید
که از دور بنمود کامد پدید
بپرسید از گرد شاپور شیر
که ای نامور گرد بسیار ویر
کجا باشد این نغز فانوس آل
کزینسان درخشان بود چیست حال
بدو گفت آنگه که ای نامدار
چو پرسیدی از من دمی گوش دار
یکی چشمهسار است در پیش کوه
ز خوبان مهرو گروها گروه
به نزدیک چشمه است شهر زنان
همه از پی مرد بر سر زنان
یکی پادشاهیست حورا به نام
پریپیکر و دلبر و خوشخرام
هزاران هزارش بود لشکری
ولیکن زنانند همچون پری
نباشد یکی مرد اندر میان
همه دلبرانند پسته دهان
سر سال آیند برچشمهسار
درختی است آنجا پر از برگ و بار
بمالند تن را به شاخ درخت
ز بویش بیفتند بیهوش سخت
چو با هوش آیند آن دلبران
درآیند در آب روشن روان
به فرمان یزدان بگیرند بار
به یک سال زایند در آن دیار
چو زایند دختر بود بارشان
بود همچنین سال و مه کارشان
اگر مرد بینند از ناگهان
شتابند یکسر کهان و مهان
بگیرند و نزدیک حورا برند
سر تخت او بر ثریا برند
همیشه بود در بر پادشاه
رهائی نیابد دگر سال و ماه
چو شاه زنان گشت زان مرد سیر
دگر باز نوبت رسد بر وزیر
چنین تا ورا جان بود در بدن
شب و روز باشد در آن انجمن
چنین تا ورا جان بود در بدن
در آن شهر باشد گرفتار زن
شگفت آمدش سام از گفت او
به نزدیک فانوس بنهاد رو
بدو گفت قلواد کای پهلوان
میان دلیران چراغ گوان
همایون نباشد در آنجا گذار
که گردد در آن شهر کار تو زار
به پاسخ بدو گفت فرخنده مرد
که از شهر حورا برآریم گرد
همه راه بر ریگ باید زدن
که نه دل بماند بجا و نه تن
نهاده دل و جان به پروردگار
کزو بود نیک و بد روزگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تصویری زیبا و حماسی از سفر سام و پسرش شاپور میپردازد. خروس سحر نوید روزی تازه را میدهد و شاپور در کمال آمادگی به سفر میرود. آنها در راه با شب تار و سیاه مواجه میشوند و سام به یاد محبوبش غمگین میشود. در این حین، به فانوسی در دور دست میرسند و از گرد شاپور میپرسند که آنجا چیست. او درباره چشمهای در نزدیکی کوه و شهری جادویی که در آنجا وجود دارد، توضیح میدهد که همه ساکنانش زنانی زیبا هستند و هیچ مردی در آن شهر نیست. این زنان در مراسمی خاص به چشمه میآیند و درختی مقدس در آنجا وجود دارد که همه دلبران به آن نزدیک میشوند. اگر مردی در آنجا دیده شود، زنان او را به نزد پادشاهی میبرند و او در آنجا گرفتار میشود. سام از این داستان شگفتزده میشود و به مسیر ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: خروس در صبح زود، مانند یک دانشمند که ستارهها را بررسی میکند، بهطور کامل این زمین سبز را از خواب بیدار میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که پرندهای با بالهای سفید به پرواز درمیآید، نور و روشنی در جهان پخش میشود.
هوش مصنوعی: سردار لباس و تجهیزاتش را مرتب کرد و کلاهی از آهن بر سر گذاشت.
هوش مصنوعی: او به همراه قلواد شیر، به همان گرد شاپور، مرد دلیر رفت.
هوش مصنوعی: سام بر پشت اسب نشسته بود، مانند اینکه بر روی چرخ گردان آذرگشسب نشسته باشد.
هوش مصنوعی: او به خداحافظی مشغول شد و سپس از آنجا خارج شد، همان پهلوان مشهور.
هوش مصنوعی: شاپور به خوبی در مورد مسیر سامان آگاه بود و به سرعت قدم به سوی کوه فنا برداشت.
هوش مصنوعی: دو روز و دو شب در راه بودند که ناگهان شبی تاریک و نامشخص بر آنها فرارسید.
هوش مصنوعی: نه شبهای تار به انسان آسیب میزند و نه انسانهای بد کردار مانند هندوها.
هوش مصنوعی: در آن تاریکی، سام نیرمنژاد به یاد صبحی روشن میافتاد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد کسی در مسیر خود، نور و سرزندگی را گم کرده و اکنون چهرهاش بهجای درخشش و روشنایی، به تاریکی گرایش پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: فراق معشوق برای من به اندازهی کافی تاریک و سخت است، زیرا در پشت این جدایی، دشمنی وجود دارد.
هوش مصنوعی: او مدام صحبت میکرد و در حال حرکت بود و سام خوشحال و شاداب بود، اما نه در این دنیا آرامش داشت و نه به خواستههایش دست پیدا کرده بود.
هوش مصنوعی: ناگهان فانوسی را دید که از دور مشخص شد و نمایان شد.
هوش مصنوعی: از گرد شاپور شیر پرسیدند که ای نامدار، چرا این قدر ویرانه شدهای؟
هوش مصنوعی: کجاست آن چراغ زیبا که از نورش انسانها درخشان میشوند؟ حال آن چراغ چیست؟
هوش مصنوعی: به او گفت، زمانی که تو پرسیدی از من، لحظهای گوش کن.
هوش مصنوعی: در جلو کوه، چشمهای وجود دارد که زیبا رویان به صورت دستهجمعی در آن حاضر هستند.
هوش مصنوعی: در نزدیک چشمه، شهری وجود دارد که زنان در آن همگی به دنبال مردان هستند.
هوش مصنوعی: یک پادشاهی وجود دارد که دارای زنی زیبا و دلنشین به نام پریپیکر است، او خوشچهره و شاداب است.
هوش مصنوعی: سپاه بسیار زیادی وجود دارد، اما زنان همچون پری هستند.
هوش مصنوعی: در میان همهٔ دلبران، هیچکس نیست که به اندازهٔ یک مرد واقعی باشد و به این ترتیب، آنها مانند پستههای دهان بسته هستند.
هوش مصنوعی: در آغاز سال، در کنار چشمهسار، درختی وجود دارد که پر از برگ و میوه است.
هوش مصنوعی: افرادی به درختی نزدیک میشوند و وقتی بوی خوش آن را استشمام میکنند، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و از حال میروند.
هوش مصنوعی: وقتی دلبران با هوش و ذکاوت میآیند، همچون آب زلال و روان در دلها جاری میشوند.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین، به اراده خدا، مردم در مدت یک سال، به اندازه کافی محصول برداشت میکنند و زایندگی خوبی دارند.
هوش مصنوعی: وقتی دختر به دنیا میآید، به این معنی است که برکاتی از آن دختر برای خانواده خواهد بود و همچنین در هر سال و هر ماه تلاشها و کارهایشان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: اگر مردان را ناگهان ببینند، بیدرنگ بزرگترها و مهمترها به حرکت درمیآیند.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که افرادی برگزیده و شایسته به مقام و منزلتی بلند دست خواهند یافت و در جایگاهی والا قرار میگیرند که نمادی از عظمت و افتخار است. آنها به جایگاههایی خواهند رسید که در آنها مورد احترام و ستایش قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: همیشه در کنار پادشاه بودن به معنای آزادی نیست و نمیتوان به راحتی از آن وضعیت رهایی یافت. سالها و ماهها میگذرد ولی موقعیت تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: وقتی که زنان قهرمان و قوی شدند و از آن مرد دیگر خسته شدند، بالاخره نوبت به وزیر خواهد رسید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان او در بدن باشد، شب و روز در آن جمع وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: هر زمان که جان او در بدن باشد، در آن شهر گرفتار زنی خواهد بود.
هوش مصنوعی: سام از صحبت او شگفتزده شد و به سمت فانوس رو کرد.
هوش مصنوعی: سرباز قلواد به پهلوان گفت: ای دلیرترین مردان، تو مانند یک چراغ در میان قهرمانان میدرخشی.
هوش مصنوعی: در جایی که آزار و مشکلات وجود دارد، نباید بر برکت و خوشیها تمرکز کرد.
هوش مصنوعی: مردی خوشخبر به او پاسخ داد که ما از شهر حورا گردی را برمیداریم.
هوش مصنوعی: باید در زندگی با احتیاط و دقت رفتار کرد، زیرا نه تنها دل و احساسات انسان تحت تأثیر قرار میگیرد، بلکه جسم او نیز آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: دل و جان را به خداوند سپردهام، همان کسی که منبع خوبیها و بدیهای زندگیام است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.