بخش ۱۸۲ - خبردار شدن عوج از کشته شدن خاتوره و چگونگی آن
خبر شد سوی عوج و شداد عاد
که خاتوره از سام یل شد به باد
ز تیغ سپهدار فرخنده بخت
شده دست و پایش همه لخت لخت
یکی زان خبر عوج آمد به جوش
ز جانش به گردون برآمد خروش
به ناخن همه روی شومش بکند
بغلطید بر خاک زار و نژند
همی گفت کای مادر ماهرو
که هرگز ندیده تو را ماه رو
به خوبی رویت نیاید پری
پری را بکردی تو از دلبری
هنرمند و استاد بر جادوان
به بالا به مانند سرو روان
نیر زد دو گیتی به یک موی تو
به از ماه و خورشید بد روی تو
نه آرام جویم نه خورد و نه خواب
دو دیده پر از آب و سینه کباب
نمانم که خود سام برگشته بخت
به آرام بنشیند او بر به تخت
مگر آن که او رادر آوردگاه
کنم روز روشن به چشمش سیاه
که باشد یکی سیستانی شوم
که آید غریوان درین مرز و بوم
به گردان شداد جنگ آورد
ابر مادرم کار تنگ آورد
همی گفت و از دیده سیلاب خون
همی ریخت تا شد زمین لالهگون
بدو گفت شداد کای نامدار
مکن گریه مانند ابر بهار
چو سام دلاور خروش هژبر
به گوش آمدش زود بگشاد گبر
به نوشاد و طنجه سپه بنگرید
بدو گفت کامروز صف برکشید
که رزم گرانست ما را به پیش
کزو تیره گردد مرا دین و کیش
نه گرشاسب دیدست این کارزار
نه هرگز نریمان دشمن شکار
به بالای عوج عنق کس ندید
که در عهد مردی من شد پدید
مگر دادگر کامکاری دهد
به عوجم یکی دستیاری دید
به پاسخ بدو گفت تسلیم شاه
که یار تو شد داور هور و ماه
خدای جهان مر تو را یاور است
اگر هر دو گیتی پر از لشکر است
بگفتند و از جای برخاستند
همه روی میدان بیاراستند
دو صف برکشیدند از بهر جنگ
ز بهر تماشا نهنگ و پلنگ
دلاور نشسته به پشت غراب
بیامد به میدان سری پرشتاب
یکی نیزه آهنین بس دراز
که بالای او بود هشتاد یاز
سنانش همه آب داده به زهر
پی جان عوج آن دد بدگهر
فلک بر فلک بر تماشا شده
کز آن گونه آشوب بر پا شده
نبوده چنین رزم اندر جهان
که با عوج جنگ آورد از مهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، خبرهایی از جنگ با عوج و شداد عاد رسیده است. سام، قهرمان قومی، با بختی نامساعد در میدان جنگ قرار دارد و خود را در شرایط سختی میبیند. یکی از نزدیکانش به شدت نگران است و از مادرش یاد میکند که او را نمیبیند و غمگین است. او زیبایی مادرش را با زیبایی پریها مقایسه میکند و آرزو میکند که سام به آرامش برسد. او تصمیم میگیرد در میدان جنگ با دشمنانش به مبارزه بپردازد و نگران است که به دلیل وقوع جنگ، دین و آیینش به خطر بیفتد.
جنگجویان برای نبرد آماده میشوند و دو صف از نیروها برای جنگ شکل میگیرد. سام با نشانهای از قدرت و دلاوری وارد میدان میشود و در تلاش است که بر عوج پیروز شود. این نبرد به شدت و هیجانانگیز توصیف شده و هیچ جنگی در تاریخ به این شکل در نظر گرفته نشده است.
هوش مصنوعی: خبر رسید که قوم عاد و عوج و شداد، به دلیل نافرمانی، به هلاکت رسیدند و در نتیجه، یاد و خاطرهی سام یل از بین رفت.
هوش مصنوعی: از شمشیر فرماندهای که شگفتی سرنوشت را با خود دارد، دست و پای او کاملاً برهنه و عریان شده است.
هوش مصنوعی: یکی از خبرها به شدت برانگیخت و از عمق وجودش صدایی به آسمان بلند شد.
هوش مصنوعی: به ناخن همه را از چهرهاش میکَند و بر زمین زار و غمگین میغلطد.
هوش مصنوعی: او میگوید: ای مادر زیبا، تو هرگز ماه خوشچهرهای را ندیدهای.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات به قدری است که هر دختری را از عشق و دلبستگی دور میکنی.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن یک هنرمند ماهر و استاد را توصیف میکند که همچون درخت سرو، با قامت بلند و استواری بر دیگران برتری دارد. به عبارتی، مهارت و توانایی او در زمینهای خاص باعث میشود که او در جایگاه بالاتری نسبت به دیگران قرار گیرد.
هوش مصنوعی: دو جهان به یک مو از تو نیر زد؛ بهگونهای که چهرهی تو بهتر از ماه و خورشید است.
هوش مصنوعی: نه آرامش مییابم، نه طعم غذا را احساس میکنم و نه میتوانم خوابم ببرد. چشمانم پر از اشک است و قلبم به شدت درد میکند.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که دیگر سام، که نامش به خوشبختی و آرامش برگردد، بر تخت بنشیند و راحت باشد.
هوش مصنوعی: من فقط در صورتی میتوانم او را در میدان جنگ شکست دهم که در روشنایی روز، چشمانش را به سیاهی بیفکنم.
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که من را به یک سیستانی تبدیل کند تا در این سرزمین غریبهها را بیازمایم؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به تلاش و دقت در کارها و رخدادهایی است که به صورت ناگهانی و غیرمنتظره به وقوع میپیوندند. در واقع، این جمله نشاندهنده دشواریهایی است که ممکن است در مسیر زندگی پیش آید و به مشکلاتی که انسانها در برابر آن قرار میگیرند اشاره دارد. به نوعی، به ما این پیام را نیز میدهد که باید آماده مواجهه با چالشها باشیم و از آرامش خود محافظت کنیم.
هوش مصنوعی: او مدام صحبت میکرد و اشکهای خونینی از چشمانش سرازیر شد، تا اینکه زمین به رنگ لاله درآمد.
هوش مصنوعی: شداد به او گفت: ای نامور، همانند باران بهاری، گریه نکن.
هوش مصنوعی: مثل سام دلاور، نعرهای به گوش او رسید و او به سرعت به آن پاسخ داد.
هوش مصنوعی: به نوشاد و طنجه نگاه کنید! امروز او سپاهی را برپا کرده و آماده نبرد است.
هوش مصنوعی: جنگجویان ما را به جلو میبرند و از او اگر دور شوم، دین و مذهب من تاریک و مبهم میشود.
هوش مصنوعی: نه گرشاسب این میدان را دیده و نه نریمان، دشمن را شکار کرده است.
هوش مصنوعی: در زمانهای که من زندگی میکردم، هیچکس به اوج و بلندی نمیرسید.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که عدالتگستر به من کمک کند و از این وضعیت سختی که دارم، نجاتم دهد؟
هوش مصنوعی: شاه در پاسخ به او گفت که تسلیم باش، زیرا یار تو همان داوری است که خورشید و ماه را میسازد.
هوش مصنوعی: خداوند به تو یاری میرساند، حتی اگر تمام دنیا پر از دشمنان باشد.
هوش مصنوعی: آنها سخن گفتند و از جا بلند شدند، همه میدان را آذین کردند.
هوش مصنوعی: دو گروه برای جنگ آماده شدند، یکی برای دیدن نهنگ و دیگری برای دیدن پلنگ.
هوش مصنوعی: شجاعی بر پشت سیاهگوش نشسته و با سرعت به میدان جنگ آمد.
هوش مصنوعی: یکی نیزهای بسیار بلند و آهنی وجود دارد که در بالای آن هشتاد یاز (واحد اندازهگیری) قرار دارد.
هوش مصنوعی: نیزهاش را به آب زندگی آغشته کرده تا زهر آن دد ستمگر از بین برود.
هوش مصنوعی: آسمان به تماشا نشسته و از آن همه آشوبی که به وجود آمده، حیرتزده است.
هوش مصنوعی: در جهان چنین نبوده و نیست که کسی بتواند با قدرت و دستاوردهای بزرگ دیگران به میدان جنگ بیاید و رقابت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.