بخش ۱۶۳ - چگونگی احوالات سام در طلسمات جمشید جم
براندند اسبان سراسر به تک
که از گرد پوشید روی فلک
به ناگه یکی آتش سوزناک
بدیدند روشن بدان روی خاک
که شد شعله زن سوی گردان سپهر
ازو بد خطر بر رخ ماه و مهر
ز یک سوی او گنبدی همچو نور
درخشنده مانند تابنده حور
به شمسه چنین گفت کای سیمبر
چه گنبد بود بازگو سر به سر
بدو گفت پیریست جادونژاد
کزو شد گرفتار قلواد راد
کتابی است او را ز افسونگری
نوشته ز افسون دیو و پری
چو او را نخستین ببینی بکش
که بند طلسم است ای تیزهش
پس آنگه تماشا کنی از بروش
که بر چرخ گردان رساند خروش
سپهبد سوی گنبد آمد چو شیر
همانگه برون آمد آن گندهپیر
به دست اندر آن دفتر ریو و رنگ
زمین را بپوشید لرزان چو جنگ
چو چشمش به سام دلاور فتاد
بدانست کان قفل خواهد گشاد
بدو گفت کای سام نراژدها
کمر بسته بر کینه ابرها
نرسته ز دست تو دیو و پری
به دستت جهان همچو انگشتری
بگیری همه مرز مغربزمین
اگر با تو همره بوم اندرین
به گفتار بدگو مشو پر فریب
میاور به روی من اندر نهیب
که من رازها دارم اندر جهان
نبینی چون من پیری اندر جهان
به پاسخ بدو گفت قلواد گو
مر آن گرد فرخنده راد گو
چگونه درافکندی او را به بند
چرا راه بستی ابر بیگزند
بدو گفت آنگاه پیر طلسم
که ای نامور گرد پاکیزه اسم
مرا سال بسیار بر سر گذشت
کسی را ندیدم جز از تو به دشت
بگفت و بدو داد آنگه کتاب
سپهبد نگه کرد اندر شتاب
نوشته که ای گرد گیتیستان
سر نامداران زابلستان
ز قلواد گر جست خواهی نشان
به خوبی بدین پیر گوهر فشان
که پیریست هشیار با مؤبدان
نژادش ز ایران و اسپهبدان
خردمند پیریست پاکیزه مغز
ترا کار آید به گفتار نغز
درین مرز مغرب فراوان شگفت
ببینی که اندازه نتوان گرفت
اگر پیر فرخنده همره بود
همه چاره دیو گمره بود
نخستین ز شمسه یک اندازه گیر
که دشمن بود او بدین مرد پیر
هر آن چیز گوید دگرگونه کن
به گفتار او کار وارونه کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از متن، توصیف صحنهای پر از هیجان و مجادله میان نیروهای ماورایی و قهرمان ایرانی سام دلاور صورت میگیرد. اسبان در حال دویدن و آتش سوزناک بر زمین دیده میشود. سام میفهمد که باید به یک پیر جادوگر که در گنبدی چمباست توجه کند. این پیر دارای کتابی جادویی است که او را به بند کشیده و در واقع مانع از پیشرفت سام میشود. پیر به سام هشدار میدهد که به او اعتماد کند و از نیروی او در مبارزه با دیو و پری استفاده کند. سام نیز در پاسخ به او، درباره چگونگی به بند کشیدن قلواد و موانعی که بر سر راهش بوده است، سوال میکند. پیر در ادامه اطلاعاتی مفید و راهکارهایی برای مقابله با دشمنان ارائه میدهد و به او میگوید که اگر با هم متحد باشند، میتوانند بر تمام مشکلات غلبه کنند. به طور کلی، این متن به تلاشها و همکاریهای میان قهرمانان و نیروهای جادویی برای شکست دشمنان پرداخته است.
هوش مصنوعی: اسبهای تندرو را به حرکت درآوردند، به طوری که گرد و غباری بر افلاک نشسته و آسمان را پوشانده است.
هوش مصنوعی: ناگهان شعلهای سوزان بر روی زمین نمایان شد.
هوش مصنوعی: شعلهای به سوی آسمان در حال سوختن است و از آن شعله خطر بر چهره ماه و خورشید هویدا میشود.
هوش مصنوعی: از یک سو، او گنبدی درخشان مثل نوری زیبا و تابناک دارد که مانند زیبایی یک حوری میدرخشد.
هوش مصنوعی: به خورشید گفت: ای سیمینپوش، این dome چه چیزی است؟ توضیح بده تمام ماجرا را.
هوش مصنوعی: او به او گفت که پیری از نسل جادوگران است و به خاطر او، گرفتار مشکلات و مصائب شده است.
هوش مصنوعی: کتابی وجود دارد که درباره جادوگری و سحر و جادو نوشته شده و داستانهایی از موجودات عجیب و غریب مانند دیوان و پریان را در بر دارد.
هوش مصنوعی: وقتی او را برای اولین بار ببینی، سریع عمل کن و او را از کار بینداز که او مانند طلسمی است که تو را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: سپس مشاهده میکنی که او چگونه صدای بلندی را به آسمان میفرستد.
هوش مصنوعی: سپهبد به سمت گنبد رفت و مانند شیری جسور و نیرومند، همزمان پیر مردی بزرگجثه و تنومند نیز از آنجا خارج شد.
هوش مصنوعی: در این جمله، به تصویر کشیدن وقایعی اشاره شده است که در آن یک دفتر به دست است و رنگ و حال و هوای زمین با تنش و ناآرامیهای جنگ به هم ریخته و در حال لرزش است. این توصیف نمایانگر خشونت و تاثیرات منفی جنگ بر جهان اطراف میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی چشمش به سام دلیر افتاد، متوجه شد که او قفل را خواهد گشود.
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای سام، برادر! کمر خود را برای مقابله با دشمنان و مشکلات محکم کردهای، مانند ابرهایی که بر کینه و غضب خود پا فشاری میکنند.
هوش مصنوعی: از دست تو هیچ موجود زشتی باقی نمانده و جهان در دستان تو مانند انگشتری است که میتوانی به راحتی آن را بچرخانی.
هوش مصنوعی: اگر همه مرزهای سرزمین مغرب را بگیری، اما با تو در این سرزمین همراه نباشم، برای من هیچ معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: به حرفهای کسانی که بد میگویند توجه نکن و فریب نخور. به من طعنه نزن و تهمت نزن.
هوش مصنوعی: من در دل خود رازهایی دارم که هیچکس جز من در این دنیا نمیتواند آنها را ببیند؛ چون مثل من، هیچ پیری در این دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که آن گردنآویزی را که شایسته و خوشبخت است به او بگوید.
هوش مصنوعی: چطور او را به بند کشاندی و چرا راهی برای عبور ابر بیآسیب نگذاشتی؟
هوش مصنوعی: سپس پیر جادوگر به او گفت: ای شخص مشهور با نام نیک، به جلو بیا.
هوش مصنوعی: سالها بر من گذشته، اما در این مدت کسی را جز تو در بیابان ندیدم.
هوش مصنوعی: او سخن گفت و سپس کتاب را به او داد؛ سپس سردار با شتاب به کتاب نگریست.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که ای خاکی که تمام بزرگان و نامداران از زابلستان را در خود جای دادهای و آنها را به یادگار دارا هستی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانهای از آفرینش و زیبایی هستی، باید به سراغ این پیر با تجربه و صاحب معرفت بروی که دانایی و زیبایی را در دل دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که در سن پیری به سر میبرد، با افرادی از نسل مؤبدان که از ایران و فرمانروایان باستانی هستند، در آگاهی و هوشیاری قرار دارد.
هوش مصنوعی: یک انسان پیر و دانا وجود دارد که دارای فکر پاک و روشنی است. سخنان او به تو کمک خواهد کرد و میتواند به تو راهنماییهای مفیدی ارائه دهد.
هوش مصنوعی: در این سرزمین مغرب، شگفتیهای زیادی وجود دارد که نمیتوان برای آن اندازه و حدی تعیین کرد.
هوش مصنوعی: اگر انسان دانا و خوشبختی در کنار شما باشد، تمام مشکلات و دشواریها به راحتی حل خواهد شد.
هوش مصنوعی: یک بار از خورشید اندازهای برداشتند که آن دشمنی بود برای این مرد پیر.
هوش مصنوعی: هر چیزی که گفته میشود، ممکن است به گونهای متفاوت تعبیر شود؛ پس میتوان در پاسخ به آن به طور معکوس عمل کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.