گنجور

 
خواجوی کرمانی

از صومعه پیری بخرابات درآمد

با باده پرستان بمناجات درآمد

تجدید وضو کرد بجام می و سرمست

در دیر مغان رفت و بطاعات درآمد

هر کس که ز اسرار خرابات خبر داشت

از نفی برون رفت و باثبات درآمد

این طرفه که هر کو بگذشت از سر درمان

درد دلش از راه مداوات درآید

ایدل چو در بتکده در کعبه گشودند

بشتاب که هنگام عبادات درآمد

فارغ بنشست از طلب چشمه ی حیوان

همچون خضر آنکس که بظلمات درآمد

مطرب چو خروس سحری نغمه برآورد

با مرغ صراحی بمقالات درآمد

دل در غم عشقش بخرافات در افتاد

جان با لب لعلش بمراعات درآمد

مستان خرابش بدر دیر کشیدند

در حال که خواجو بخرابات درآمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode