گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

چون حریفان صبوحی بچمن روی نهند

چشم بر برگ گل و گله ی خود روی نهند

زاهدان خرقه و سجاده بیکسوی نهند

گوش بر زمزمه ی بلبل خوشگوی نهند

تو بجز سایه سرو و طرف جوی مجوی

گل سوری دگر از چهره برافکند نقاب

قدح لاله شد از ژاله پر از باده ی ناب

ساقیا وقت صبوحست بده جام شراب

پیش رخسار تو گو صبح جهانتاب متاب

با گل روی تو گو گلاله ی خودروی مروی

آنکه بر لاله کند سنبل پرچین پرچین

من دلسوخته فرهادم و لعلش شیرین

بجز از باغ جمالش گل صد برگ مچین

روی او بین و دگر چشمه ی خورشید مبین

زلف او بوی و دگر سنبل خوشبوی مبوی

دوستان پند دهند که مکن یاد وصال

که خیالست که بینی دگرش جز بخیال

تنت از مویه چو موئی شد و از ناله چونال

بعد ازین در غم آن سرو سمن بوی منال

بیش ازین بی رخ انماه زره موی مموی

چون شود مطربه ی پرده سرا پرده سرای

این غز را بهمین لهجه و این پرده سرای

کای بهار چمن و سو خرامان سرای

طوطی منطق خواجو چو شود نغمه سرای

سخن از زمزمه ی بلبل خوشگوی مگوی