گنجور

 
خواجوی کرمانی

صبحت جان جهان جان و جهان می ارزد

لعل جان پرور او جوهر جان می ارزد

گوشه ی دیر مغان گیر که در مذهب عشق

کنج میخانه طربخانه ی خان می ارزد

با چنان نادره ی دور زمان می خوردن

یک زمان حاصل دوران زمان می ارزد

شاید ار ملک جهان در طلبش دربازی

که دمی صحبت او ملک جهان می ارزد

بر لب آب روان تشنه چرا باید بود

ساقی آن آب روان کو که روان می ارزد

با جمالت بتماشای چمن حاجت نیست

که گل روی تو صد لاله ستان می ارزد

سر کوی تو که از روضه ی رضوان بابیست

پیش صاحب نظران باغ جنان می ارزد

هر که را هیچ بدستست نمی ارزد هیچ

که همانش که بود خواجو همان می ارزد

پیش خواجو قدحی باده به از ملکت کی

زانک لعلیست که صد تاج کیان می ارزد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode