کاروان خیمه بصحرا زد و محمل بگذشت
سیلم از دیده روان گشت و ز منزل بگذشت
ناقه بگذشت و مرا بیدل بگذاشت
ای رفیقان بشتابید که محمل بگذشت
ساربان گو نفسی با من دلخسته بساز
کاین زمان کار من از قطع منازل بگذشت
نتواند که بدوزد نظر از منظر دوست
هر کرا در نظر آن شکل و شمایل بگذشت
سیل خونابه روان شد چو روان شد محمل
عجب از قافله زانگونه که بر گل بگذشت
نه من دلشده در قید تو افتادم و بس
کاین قضا بر سر دیوانه و عاقل بگذشت
قیمت روز وصال تو ندانست دلم
تا ازین گونه شبی بر من بیدل بگذشت
هرکه شد منکر سودای من و حسن رخت
عالم آمد بسر کویت و جاهل بگذشت
جان فدای تو اگر قتل منت در خور دست
خنک آن کشته که در خاطر قاتل بگذشت
دوش بگذشتی و خواجو بتحسّر می گفت
آه ازین عمر گرامی که بباطل بگذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساساتی عمیق و دردناک از جدایی و فراق است. شاعر به کاروانی اشاره میکند که از کنار او میگذرد و او را در حسرت و درد نگه میدارد. با بیدل شدن و رنج از دوری معشوق، شاعر از دوستانش میخواهد که به کمک او بشتابند. او در این شعر به نبودن عشق و ارزش واقعی وصال اشاره میکند و حتی کسانی را که به عشق او منکر هستند، به انتقاد میگیرد. در نهایت، شاعر به عمر گرانبها و نازکدلی خود اشاره میکند که در دوری و حسرت معشوق از دست رفته است.
هوش مصنوعی: کاروان در بیابان چادرهای خود را برپا کرد و وسایلش را به راه انداخت. اشک از چشمانم سرازیر شد و به یاد خاطراتی که پشت سر گذاشتهام، به جلو حرکت کردم.
هوش مصنوعی: ناقه از مسیر گذشت و من با دلی شکسته جا ماندم. ای دوستان، سریعتر بیایید چون کاروان رد شده است.
هوش مصنوعی: ای ساربان، لطفاً اندکی با من همدلی کن، زیرا حالا دیگر نمیتوانم به راهم ادامه دهم و این سفر برایم دشوار شده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از نگاه محبوبش چشمانش را بردارد، هر کس که آن چهره و ویژگیها را ببیند، مجذوب میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که محمل حرکت کرد، سیلابی از خونابه به راه افتاد. عجیب است که از قافله کسی تحت تأثیر قرار نگرفت، مانند اینکه بر روی گل قدم گذاشته باشد.
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر تو به دام عشق افتادهام و این سرنوشت بر سر هر دو، دیوانه و عاقل، آمده است.
هوش مصنوعی: دل من نمیدانست که چیز ارزشمندی مانند وصال تو چه قیمتی دارد تا اینکه شبی را گذراندم که احساس تنهایی و بیاحساسی عمیقی را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق و زیبایی تو را انکار کند، زندگیاش به پایان میرسد و او در حالیکه نادان است، از کنار کوی تو میگذرد.
هوش مصنوعی: جانم را فدای تو میکنم اگر پس از کشتن، مرگم سزاوار دستهای خنکی باشد که به یاد قاتل من افتاده است.
هوش مصنوعی: دیروز تو از کنار من عبور کردی و من در حسرت گفتم که ای کاش از این عمر گرانبها به هدر نرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.